2737
2739
عنوان

داستان زندگی .... فقط چشمام

| مشاهده متن کامل بحث + 41615 بازدید | 206 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

هركي چشم نداره مادر شوهرشو ببينه لايكم كنه

رد شدو ديد كه در مخمصه اي ناجورم.من از آن روز به بازمانده شدم مشهورم.اوج درماندگي ام گفت موفق باشي😕يادم افتاد همان جمله سر كنكورم😔                                                               من پشيمان نيستم اما نميدانم هنوز،،،دل چرا در بازي نيرنگ ها يكرنگ بود....
2731

تازه دیپلم گرفته بود و کنکور شرکت کرده بودم اما متاسفنه دولتی قبول نشدم ولی ازاد قبول شدم اولش خوشحال شدم ولی بعدش یادم افتاد که منو چه به دانشگاه ازاد داداشم گفت من ماشینمو میفرشم و خرج دانشگاهت رو میدم ولی من گفتم نه اخه طفلکی چند ماه دیگه عروسیش بود و میدونستم پول ماشینش رو لازم داره خلاصه اولش یکم غصه نداریمو خوردم ولی بعدش گفتم دیگه همینی که هست تصمیم گرفتم کلا قید دانشگاه رو بزنم و برم سرکارولی منم هیچ کاری بلد نبودم تا اینکه از طرف یکی قرار شد توی یه شرکت خصوصی که توی کار چاپ و خدمات کامپیوتری بود استخدام بشم وقتی وارد شرکت شدم صاحب شرکت بهم گفت بیا تا ازت تست بگیرم گفتم تست چی گفت تایپ و این حرفا گفتم بلد نیستم گفت هیچی گفتم نه من رشته ام مدیریت خانواده بوده هیچ ربطی به کامپیوتر نداشتگفت باشه پس یه هفته مهلت میدم بیا خودم یه چیزایی یادت میدم اگه زرنگ بودی نگهت میدارم فقط اینو بگما حقوق مقوق فعلا خبری نیست خلاصه از فرداش مشغول شدم یکماه اموزش دیدم و یک ماهم رایگان کار کردم تا اینکه بعد دوماه ۳۰ هزارتومان حقوق گرفتم اون موقع ها با ۳۰ تومان میشد مانتو خرید کلی پول بود واسه خودشخلاصه زرنگ بودنم به طرف ثابت شد و حدود ۵ ماهی بود که مشغول بودم تنها توی شرکت نشسته بودم که یکی زنگ شرکت رو زد و من در رو باز کردم یه پسر قد بلند و خوش قیافه که وقتی وارد شرکت شد بوی عطرش کل فضا رو پر کرد ناخواسته از جام بلند شدم و گفتم بفرمایید خوش اومدین سلام کرد و گفت منو فلان کس فرستاده کارهای ما اماده است گفتم تاحدودی بشینید الان براتون میارم رفتم یه چایی ریختم و براش اوردم چون میدونستم از راه دور اومده گفتم چایی بریزم ثواب داره تشکر کرد و نشست و سر حوصله کارها رو چک کرد و گفت اقای فلانی ایران نیست مسافرته و کارها رو به من سپرده این شماره منه هر وقت بقیه کارها اماده شد خبر بده بیام ببرم منم شماره رو یادداشت گردم و اون رفت حدود دو هفته بعد بهش زنگ زدم و گفتم همه سفارشاتشون اماده است قرار شد دو روز دیگه بیاد و تحویل بگیره درست روزی که قرار بود بیاد شرکت پدر صاحب شرکت فوت کرد و ما مجبور شدیم شرکت رو تعطیل کنیم بهش زنگ زدم و گفتم شرکت تعطیله گفت مشکلی نیست اگه کارها اماده است یه جا باهاش قرار بذارم تا تحویلش بدم چون واجبه منم قبول کردم یادمه پاییز بود و از صبح یه ریز بارون میزد همش دعا میکردم بارون بند بیاد تا سفارشات رو سالم دست مشتری برسونم حدود ساعت ۴ بعدازظهر بود که وارد پارک نزدیک شرکت شدم هنوز که با اینکه دو ساعتی بود بارون بند اومده بود ولی یهو انگار از اسمون سیل بیاد غافلگیر شدم و پالتومو درآوردم کشیدم روی کارها حدود نیم ساعتی زیر بارون بودم عین موش آبکشیده شده بودم که دیدم یه ماشین مشکی شاسی بلند جلوی پام پارک کرد و گفت بیا بالا تا بیشتر از این خیس نشدی محل ندادم کمی رفتم جلوتر وایسادم اونم اومد جلوتر و گفت بهار خانوووم چرا سوار نمیشین سرمو بالا اوردم و دیدم خودشه رفتم سمت ماشین تا اومدم در عقب رو باز کنم گفت عقب نه بشینید جلوو عقب پر وسیله است منم در جلو رو باز کردم و یه نگاه اینور و اونور انداخت که اشنایی نباشه برام حرف در بیارن بعد سوار شدم سلام کرد و جوابشو دادم پرسید چند ساعت اینجایی اونم با این وضع گفتم نیم ساعت گفت حالا چرا پالتوت رو دراوردی دختر نمیگی مریض میشی گفتم اخه ترسیدم سفارشات شما خراب شه زیر بارون خندید و گفت فدای سرت تو که زدی روی دست دهقان فداکار

2740
تا اینجاشو نوشتم ظاهرا همون اول انتم پریده بود تازه دیدم چیا گفتین

وووای یقیشم بگو زود😆رمانیه بر خودش


*گرگ باش تا محتاج نوازش نباشی ..... گرگ یعنی: ارتش تک نفره  تنها ولی وحشی*                    بگذار کفتارها برای خود حکومت خیالی کنند ... نمیدانند سکوت گرگ آغاز یک فاجعه است😞 😃  من برای هدفم قید همه چیز را میزنم خواب که چیزی نیست😃

زود زود بگو

الو سلام ببخشید منزل خداست؟منم همون مزاحمی که اتفاقا اشناست♡هزارباردلم گرفته این شماره رو♡ولی هنوز چراپشت خط درانتظار یک صداست♡شما که گفتی واجبه جواب سلام هرکسی ♡چی شدبه ماکه رسیدحساب بنده هاجداست♡اجازه میدی که برات یکم درد دل کنم♡آخه شنیدم که اسم تومرهم وشفاست ♡حتی اگه چیزی نگی کلی دلم سبک میشه♡چون میدونه میشنوی وقتی تواین حال وهواست♡الو دوباره قطع ووصل سیم هاشروع شده♡الومنو ببخش اگه دوباره مزاحمت شدم ♡دوباره زنگ میزنم تا خدا خداست 😘بالایی خیلی دوست دارم
حالا پایه اید برای ادامه داستان ......

نه چهارپایه ایم بگو دیگه

*گرگ باش تا محتاج نوازش نباشی ..... گرگ یعنی: ارتش تک نفره  تنها ولی وحشی*                    بگذار کفتارها برای خود حکومت خیالی کنند ... نمیدانند سکوت گرگ آغاز یک فاجعه است😞 😃  من برای هدفم قید همه چیز را میزنم خواب که چیزی نیست😃

خوابم میاد زود باش😴

*گرگ باش تا محتاج نوازش نباشی ..... گرگ یعنی: ارتش تک نفره  تنها ولی وحشی*                    بگذار کفتارها برای خود حکومت خیالی کنند ... نمیدانند سکوت گرگ آغاز یک فاجعه است😞 😃  من برای هدفم قید همه چیز را میزنم خواب که چیزی نیست😃

کارا رو تحویل دادم و خواستم در رو باز کنم و پیاده شم که گفت داری چیکار میکنی گفتم برم دیگه گفت بری واقعا میخوای اینجوری بری خونه خانواده ات نمیگن کجا بودی که ایجوری داری برگشتی خونه خوب راستشو میگم اهان اونام باور میکنن اخه تو فقط دیونه ای که اینجوری از خودت فداکاری نشون دادی وگرنه خانواده ات عاقل ان و حرفت رو باور نمیکننگفتم خوب چاره ای ندارم که گفت داری خوبشم داری بشین تا بهت بگم تا در رو بستم پاشو گذاشت روی گاز و بخاریشو زیاد کرد و رفت گفتم کجاااگفت نترس جای بدی نمیریم میریم خونه خواهر من نزدیکه خواهرم تنهاست منم برای اینکه شما راحت باشی تو نمیام یه دوری میزنم تا کارت تموم شه هر وقت خشک شدی بزنگ بیام دنبالتیه کوچولو که رفتیم نزدیک یه آپارتمان دو طبقه پارک کرد و گفت برو پایین بهش اس دادم منتظرته پیاده شدم زنگ رو که زدم یه دختر جوون و زیبا در رو باز کرد گفت خوش اومدی عزیزم بیا داخل الهی چقدر خیس شدی بدوووو تا مریض نشدیدستمو گرفت و منو کشوند توی خونه گفت نشین تا برات لباس بیارم رفت توی اتاق و یه دست لباس خونگی برام اورد گفت برو توی اتاق لباسات رو عوض کن منم که داشتم از سرما به خودم میلرزیدم فقط دنبال یه جای گرم بودم لباسامو عوض کردمو از اتاق بیرون اومدم دیدم خانومه با یه لیوان بزرگ که ازش بخار بیرن میزد جلوم ظاهر شد گفت حالا بشین راحت باش گلم نسکافه اتو بخور تا گرم شیاخ که چقدر اون نسکافه بهم چسبید نسکافه امو که خوردم مغز یخ زده ام تازه وارد عمل شد و گفتم وای لباسام ببخشید خیس خیس گذاشتم روی زمین بندازم روی شوفاژ تا خشک شه گفت عزیزم من قبلا انداختم براتیه کوچولو دیگه بمونی خشک میشه گفتم مرسی شما چقدر مهربونی گفت نه به اندازه تو ...‌

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز