تو فقط سیاست داشته باش پیش شوهرت، نگو من نمیام خونه مامانت و فلان، فقط پیش شوهرت خوب باش دیگه شوهرت همیشه طرف تو رو میگیره منم قبلا شرایط تو رو داشتم شوهرم منو به زور میبرد خونه مادرش در صورتی که اونا همشون باهام قهر بودن و تو جمع اصلا باهام حرف نمی دن دیگه منم خودمو جلو شوهرم خوب نشون دادم شوهرم فهمید اونا باهام بدن ولی خب شوشو هیچوقت پیشم اینو نگفت چون خانوادشو دوست داره خودم حس کردم فهمیده اونا باهام بدن برا همین اصرار نمیکرد دیگه برم خونشون کامل قطع رابطه کردم دیگه خودشون نمیدونم چی شد باهام خوب شدن هر چند که الان خوب بودن و بد بودنشون برام مهم نیست.
من پدرشوهرم باهام قهره.میرم خونش.سلامم میکنم.ولی دیگه کاری ب کارش ندارم تا بگم خداحافظ و برم از خونش بیرون.
شوهرم میگه احترام پدرومادرم واجبه.ولی اگه برخوردی کردن تو سکوت کن بزارش ب عهده من.
ولی درکت میکنم استارتر.خیلی حس منفی با بار انرژی سنگینی به آدم میده.
عزیزم سلام روباید کنی سلام کن جواب نداد دفعه بعد عین خودش رفتارکن یه ذره براخودت ارزش قائل شو من کسی به مادرم توهین کنه آدم حسابش نمیکنم اون بزرگتر حالیش نیست توباشه اگه خودتوخوردکنی دیگه سبک میشی شوهرتم برات ارزش قائل نیست من عمم مادربزرگم پیشش بود بابام گفت حق نداریداسم خونه روبیارید زدبه اسمش اینایه چیزیم طلبکارشدن دل مادرتو شکستن
حالم ازشون بهم میخوره دلم واسه مهربونی های قبلانم میسوزه که همشو نادید گرفتن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
