saray65 مدیر عضویت: 1397/12/12 تعداد پست: 2058 عنوان چه خبره | مشاهده متن کامل بحث + 218 بازدید | 24 پست امشب چه خبره همه زدن به سيم آخر يا مرده خودشو زن معرفى مى كنه يا خيلى دلاشون پره سر ما خالى مى كنن 😂 1397/12/18 | 03:15 1 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
maaaneliii عضویت: 1397/04/25 تعداد پست: 2790 😂😂😂😂😂معجزه س خواهر معجزه😂😂 خدا برات حفظش کنه برادرسزارین راحتی برات ارزومندن😬 دنیا را بغل گرفتیم گفتندامن است... هیچ کاری با ما ندارد خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم...ツ
saray65 مدیر استارتر عضویت: 1397/12/12 تعداد پست: 2058 منم هرجا رفتم دعوابود روحیه ام خراب شد نه اون مرده از همه باحالتر بود خيلى اسرار كرد كه بگه خانومه ولى نشد😂
زندگی123 عضویت: 1397/04/08 تعداد پست: 14849 خدا برات حفظش کنه برادر سزارین راحتی برات ارزومندن😬 😂😂😂😂وااای پوکیدم😂😂 بالاخره منم مامان شدم.روز11اردیبهشت 1398 دخترکوچولوی من ساعت16و35 دقیقه به دنیا اومد😍😍😍
maaaneliii عضویت: 1397/04/25 تعداد پست: 2790 😂😂😂😂وااای پوکیدم😂😂 😅😅😅 دنیا را بغل گرفتیم گفتندامن است... هیچ کاری با ما ندارد خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم...ツ
ملانیی عضویت: 1397/09/24 تعداد پست: 14279 نه اون مرده از همه باحالتر بود خيلى اسرار كرد كه بگه خانومه ولى نشد😂 خانوم بود دیگه😂😋😂 جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"
saray65 مدیر استارتر عضویت: 1397/12/12 تعداد پست: 2058 خانوم بود دیگه😂😋😂 نهههههههه مرد بود واسه شبه عروسى سوال داشت بنده خدا😂
ملانیی عضویت: 1397/09/24 تعداد پست: 14279 نهههههههه مرد بود واسه شبه عروسى سوال داشت بنده خدا😂 فهمیدم جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"