سلام وقتتون بخیر.من باهمسرم خیلی مشکل دارم وابسته شدید ب خانواده و مادرش ب طوری که هروقت برای خرید میریم باهامون میاد.شوهرم دوربین مدار بسته خونمونه همه چیو ضبط میکنه و به اونا اطلاع میده.دوم اینکه اگه با هم قهر باشیم جوری رفتارمیکنه همه بفهمن.مثلا ی روز خونه دراز کشیده بودم پدرشوهرم اومد رو حیاط با شوهرم ماشینو با کارواش خانگی میشستن پدرشوهرم گفت بذار برای بعد الان خانمت خوابه بیدار میشه با کمال ناباوری شنیدم شوهرم گفت به درک ک بیدار شه.مسئله بعد اینه ک از خانوادم متنفره و لجباز عمل میکنه مثلا اگه مامانم دلتنگم بشه و بگه بیا اونجا میگه حالا ک دخالت کرد نمیبرمت.مسئله بعد اینه ک خیلی سنتی گراست ۲۹سالشه ولی عین پیرمردا رفتار میکنه.مثلا کافه نمیریم میگه مال قرتیاس.خودش همیشه پیش دوستاشه من ماهی یبارم نمیذاره دوستامو ببینم.خواهشا راهنماییم کنین خیلی مهمه
فکر نکنم این اخلاقش عوض بشه
اه اه اینکه مرد نیست خال زنوچه اس
خدا بهت صبر بده
خدا بهت صبر بده
وابستگي شديدش و فك نكنم بتوني كاري كني بايد خودتو بزني بيخيالي
به نظر من اگه بچه نداري برو سراغ زندگي ت و جدا شو اين ادمي نيست كه بخواد اخلاقش عوض شه فقط تو در كنارش هرروز پير و پير تر ميشي و از بين ميري فرداروزي هم بچه دار شي پابند ميشي و به خاطر بجه مجبوري بموني
پس دمت رو بزار رو كولت. فرار كن و برو
نفسسسسسسس بكش
مرد ۲۹ ساله عوض نمیشه
اصولا هیچ آدمی عوض نمیشه مگر اینکه خودش بخواد
شما یا نباید انتخابش میکردی یا الان اگر میخوای زندگی کنی باید سازگار باشی و بسیار صبور
گاهی هم باید روی حرف خودت باشی و اوقات تلخی رو به جون بخری تا همسرت شاید کوتاه بیا مثلا برای دیدن خانواده یا دوستهات
اما کلا اینکه خانمها میگن شوهرم اجازه نمیده دوست یا خانواده ام رو ببینم بنظر من فقط به ضعف خود خانم برمیگرده وگرنه بچه که نیستن از کسی اجازه بگیرن
با این چیزایی که تعریف کردی من فک کنم ایشون اختلال شخصیت وابسته دارندرواندرمانی اصلیترین روش درمان اختلال شخصیت وابسته است. یه پروسه طولانیه که در قدم اول همسرتون هم بخواد درمان بشه
ممنون از نظراتتون.باید بگم که از اول اینجوری نبود خیلی ظاهرشو حفظ کرده بود.متاسفانه بچه هم دارم و جدایی راه مناسبی نیست.در جواب اون خانمی ک گفتن ضعف از خودته ک نمیذاره دوستاتو ببینی باید بگم شوهرم بهم اعتماد داره اما میخواد اذیتم کنه.اگه از خانوادش کنده بشه همچی حل میشه چون میدونم همه اینا تاثیرات مادرشه.خودم فکر میکنم اینکه نمیذاره مستقل باشم از ترس اینه ک بهش توجه نکنم ازش بالاتر باشم و همه جا بدون اون برم و بیام.یکی از خانمای فامیلشون اینجوریه همش میگه برای همین نمیذارم کلاس رانندگی ثبت نام کنی میترسم مثل این شی.
