سلام ..خودم مرد هستم اما واقعا از مردهای بچه ننه متنفرم و هر کی میگه خواستگار دارم تقریبا بچه ننه ست درجا میگم نه بگوعمرتو تلف نکن...تنها راهش اینه بخودش بیاد و بفهمه برا چی زن گرفته ..
نامزدم قبل از من عقد بهم زده بود که گفتن دختره فلان بوده و ... تا اینکه بعدا فهمیدم دخالت خانوادش و دهن لی خود پسره باعث بوده.با منم نامزد بود تمام اختیارات زندگی کار و حتی بیرون و مهمونی رفتنش هم با خانوادش بود.اونموقع کار ثابت نداشت باز با دخالت خانوادش مخصوصا خواهراش نامزدی ما هم بهم خورد.تا اینکه کسیکه هرکاری میکردم فقط فکر میکرد و کاری نمیکرد. الان بعد بهم خوردن نامزدیمون خواهرش اونقد التماس این و اونو کرد تا فرستادش سرکار دولتی
۳۳همه رقم داره همه خریدامون با اجازه اونا بود از اونا باید اجازه میگرفت همش دخالت میکردن چون شوهرم ساده بود سوارش بودن بعد عروسی که اون برادرش ازدواج کرد و همه کاری و همه خرجی برا زنش کرد شوهر منم دیگه هیچ حرفی از خونه نمیبره بهشون بگه
به هیچ وجه نابودم کردن مامانش اهل غیبته ومدام پشت من پیش شوهرم بدمیگفت اونم بدون اینکه من بفهمم ازچی ناراحته هی بامن بدرفتاری میکرد وتیکه مینداخت حالم از کاراشون بهم میخورد