سلام دوس جونیا، چطورین؟ من از صب رفتم خرید پارچه و الان پاهام جووون ندارن، فوق العاده خسته شدم،
صب ۸ بیدار شدم، قیمه گذلشتم و برنجمم تا مرحله ابکش برم فقط دمش رو گذاشتم واسه ظهر که میایم، با مامانم و خواهرام رفتیم خرید ، یه عالمه پارچه خریدیم، یه پارچه مانتو دادم خواهرم برش بزنه،یه شومیز صورتی گل ریز با یه دامت سورمه ای ، یه سورمه ای با گلای ریز صورتی برای یه بیلرسوت که خونه بپوشم، به سورمه ای و یه سیاه هم برای دامن کوتاه، و یه پارچه برای ست روسری و ساق .
هنوز دلم پارچه میخواست ولی واقعا گرم بود و خسته شده بودم، انشالله باقیش هفته اینده، مامانم و خواهرامم کلی پارچه خریدن، ولی چون خواهرم حرفه ای تر خیاطی یاد گرفته همه پارچه ها رفتن خونه اون که دوخته بشن، منم مانتومو دادم اون بدوزه، بقبشو خودم بدوزم.
بعد خرید همگی اومدیم نهار خونه ما ، بادمجون سرخ کردم و سالاد درست کردیم و برنجمم دم کشید نهار خوردیم( از سرعت عملم و عملکرد صب برای تدارک نهار،راضی بودم، چون ظهر همه خسته و گرسنه بودن و تا همه خونه ما جم شدن سفره پهن شد و منتظر غذا نموندن.
مامان بابام عصری میرن و من و علی کوچولو از الان دلمون براشون تنگ شده😍😍
خونه یه نصف روز کار داره که اگه حوصله داشته باشم،عصر بعد خوابم مرتب میکنم، الانم میخوام بخوابم
باید اخر هفته روز برم پیش خیاطم پارچه هامو برش بزنم. خیلی ذوقشونو دارم،مخصوصا که چه هام دقیقا همونایی هستن که دلم میخواست
کاشکی ززودتر خیاطی یاد میگرفتم😂😍
یه پارچه سبز یشمی برای شومیزم موند، یه پارچه سورمه ای خنک نخی و یه زرد خنک نخی هم برای زیرشلواری میخوام( من قدم بلند هست و زیر شلواریای بیرون برام یه کم کوتاهن، دیشب یه زیرشلواری سورمه ای خشکل دیدم ولی برام یکم کوتاه بود، این شد که تصمیم گرفتم اووونم خودم بدوزم😀😀)
برای علی جونمم یه دونه تی شرت سفید خریدم، نذاشت تنش کنم ولی انشالله اندازشه.
شب میام یه جمع بندی میکنم، ببینم برنامه هامو چطور بچینم که یکم به کارای جانبی هم بتونم برسم.