سلام دوستای زرنگ و باسلیقم
امروز کارهای زیادی داشتم که به لطف خدا همگی انجام شد
شب قبل مهمون داشتم بعد رفتن مهمونا خونه بهم ریخته بود مخصوصا آشپزخونه
طاقتم نیومد بزارم همونجور بمونه
ظرفای باقی مونده رو شستم
خشکا رو گذاشتم سرجاشون
سینک و شستم و گازم پاک کردم
اشپزخونه رو شستم و میز غذاخوری رو پاک کردم
خلاصه همون شب پرونده آشپزخونه رو بستم😀
ولی صبح بعد صرف صبحانه با همسر و دخترام رفتیم کتابخونه کتابای قبل رو تحویل دادم و چنتایی کتاب قشنگ گرفتم
بچه ها رو بردیم پارک بستنی خوردن برای خودمونم چای گذاشتم توی یه سبد یه نیم ساعتی توی پارک زیر سایه درختا نشستیم و جاتون خالی بسی لذت بردیم😍
بعدش دوتا کار اداری انجام دادم
عکس میخواستم که گرفتم
گوشواره های دخترم و النگوشو عوض کردیم یه سایز بزرگتر گرفتیم خیلی ذوق داشت دخترم😍
اومدیم خوته نهار داشتم گرم کردم خوردیم
بعد استراحت همه خونه رو جارو کشیدم
ظرفا رو شستم
دخترا رو حموم دادم
لباسای خشک رو سرجاشون گذاشتم
مرغا رو همسرم زحمت کشید خورد کرد شستم بسته بندی کردم
و شبم رفتیم مهمونی خونه خواهر شوهر خوبم
ببخشید من همیشه طولانی مینویسم🌷