خیلی دلم گرفته چرا باید یه خواهر اینقدر نسبت به خواهر کوچکتر خودش بیرحم باشه. خیلی دلم گرفته برای اولین بار تو زندگیم تصمیم گرفتم برای کسی این درد دلم رو بازگو کنم.ما کلا سه تا خواهر برادر هستیم دوتا خواهر و یک برادر ،خواهر و برادر من از من ۱۶ و ۱۷ سال بزرگتر هستن، یعنی در حقیقت خواهرم برام حکم مادر هم داشت خیلی هم خیلی جاها کمکم کرد و حتی خیلی خیلی جاها هم تنبیه ام میکرد من تو بچه گی از پدر و مادرم کتک نخوردم که از خواهرم کتک خوردم ولی بی انصافی نمیکنم اصلا خیلی جاها هم حامی من هم بود که همیشه ازش تشکر کردم تا قبل از ازدواجم خیلی با من خوب و مهربون بود کاملا از ته دلم اینو احساس میکردم تا ازدواج کردم رفتارش عوض شد خیلی نسبت به من سنگدل شد پدر و مادرم هرچی برام میخریدن نباید بهش میگفتن چون ناراحت میشد من خودم هر کاری میکنم نباید بهش بگم تو ناراحت میشه من هیچ وقت نباید از خوشحالیم جلوی خواهرم صحبت کنم چون او ناراحت میشه. روز عرسیم برج زهر مار بود تو آرایشگاه ،باردار بودم اساس کشی داشتم به مامانم زنگ زد گفت حق نداری بری کمکش تو کمرت درد میکنه بزا خودش کاراش میکنه منم کاملا تنها بودم شوهرم بعد اساس کشی ماموریت داشت و من خودم داشتم تنهایی با شکم بزرگ جابه جا میکردم مامان دور از چشم خواهرم یه روز امد و خیلییییی خیلییییی از این مورد هااا ... خواهرم خودش پرستار هست در بیمارستان و یک دختر هم داره و من واقعا دارم تلافی کارهای مادی که دوران کودکی و نو جوانی برام انجام داد برای دخترش انجام میدم ولی همش چند روز خوب میشه بعد دوباره با من بد میشه
همش یه جوری به من میفهمونه یا میگه که مادرشوهرم و خانواده اش دهاتی هستن. وقتی فهمید بچه ام پسر همون موقع گفت که وپسر اصلا خوب نیست باید شانس بیاری که بچه بعدی تو دختر باشه خیلی خیلی برام عذاب آور شده دوست ندارم اصلا باهاش جایی باشم همش با حرف هاش عذابم میده
ببخشید خیلی طولانی شد باور کنید تا نصف درد دلم نگفتم فقط خواستم سبک شم
اختلاف سنتون زیاده
انتظار درک کردن و همدلی نداشته باش
هر کی نمیخاد باشه برای سلامت روانتم ک شده ازش دوری کن .. من یکی ک فارغ از نسبت ... هرکی ازارم بده تحملش نمیکنم.
حالا اگه خودش پسر داشت تو دختر داشتی میگفت دختر خوب نیست... واقعا ک.
😔
خوب بالاخره یه دلیل داره. شاید مادرتون براش کاری نکرده بعد الان برا شما داره کمک میکنه یا چیزی میخره اون حس بدی پیدا کرده نسبت به شما.با انصاف به قضیه نکاه کنید شاید ی تبعیض هایی هست.اگرم نیست خوب حسادت هست.
موقعیت شوهرت بهتر از اون نیست؟ حسادت نکرد؟
موقعیت مالی شوهرت نسبت ب شوهر اون بهتره؟ اگه اینطور باشه احتمالا حسادت میکنه
وای دقیقا مثل من انگار داری داستان منو تعریف میکنی
اون زنگ زد به مادرت نرو کمکش
مامانت چرا حرفشو پیش تو زد؟ بنظر منمقصر بزرگترونه نتونسته رابطه بینتونو خوب کنه
عزیزم شوهر م من هم تحصیلات بالای داره و هم کار خوبی همش فکر میکنه مامانم اینا اونو به زور شوهر دادن ولی خودش دقیقا یه خاستگار با شرایط شوهرم داشت ولی چون خانواده پسره از دید اون شهرستانی و شیک نبودن قبولش نکرد گفت و با این خانواده نمی تونم زندگی کنم فرهنگشون پایین هست . با کسی ازدواج که بی پول و بی تحصیلات و به قول خودش با فرهنگ بالا خیلی شیک با کلاس البته خواهر من تحصیلاتش فوق لیسانس بود
منم دست تنها اسباب کشی کردم تازه دوماه بود زایمان کرده بودم هیچ کس کمک نیومد اما خواعر بزرگم اسباب کشی کرد یه قوم ریخته بود برا کمک به خدا دلم شکسته تازه من مستاجرم اون خونه خریده بود
