واسه اون خانومابی ک نمیدونن عرض کنم بنده عقدم مادر من برای خرید جهیزیم ک بعد عقیده خیلییییییییی تو فشاره بخاطر همین ی کارخانه هست فقط مال خانوماس سبزی پاک میکنن الان ۱ماهه اونجا میرن هر چی میگم ماما بسه نرو میگه فامیل شوهرت پرجمعیته اگه ی روز بیان خونت مهمونی نمیخوام کم بیاری چیزی.
خیلی ناراحتم بخاطر این موضوع گوششم بدهکار نیس با همسایه هامون میره...
منم تو خونه با مادر بزرگم ک نابیناس و ی داداش کوچیکم ک امیدشون ب منه نهار درس کنم و پیششون باشم خلاصه اینکه
موضوع اصلیم اینه دیشب همسرم ز زده زود باش حاضر شو میام برممت مادرم کارای عیدو شروع کرده دو روزه دعوا کردیم میگم بابا تو خودت موقعیت منو ببین بعد قضاوت کن مادر من دم عیدی میره تو کار خونه ها کار کنه بخاطر آسایش ما دوتا بعد شما میگی مادرم تک و تنهاس؟
الان ز زده میگه پدرم میگه خاک تو سرت با این زن گرفتنت منم خیلی ناراحتم چیکار کنم؟
سوم اینکه چند روزه خیلی مریض بودم مادرش حتی ی زنگ نزد حالمو بپرسه حرف کار وسط باشه تسنیم باید بیاد اونم۱ماه تموم تو خونه کار دارن؟؟؟؟؟
دوستای گلم چیکار کنم؟؟؟؟
همسرم اصلا قانع نمیشه