تجربیات رفتار با مادر شوهر و خانواده شوهر

مادر شوهره من اخره مارمولكاس

يه چيزه فجيهي

منم تازه عقدم تازه فهميدم

تا فهميدم كشيدم عقب و سعي كردم فاصلرو حفظ كنم تا اونام بكنن

هر روزم بهم زنگ ميزد گلايه كه چرا نميزني

الان جوري به اندازه رفتار كردم كه بزنه هم هفته اي دو بار يه يه بار

منم دم به دمش نميدم كه هي تيكه بارونم كنه

فقط با حه خوب شد؟

خوب الحمدالله؟

بله درست

خووووب

ديگه خودش ميفهمه زياد كش نميده قط ميكنه با حالت ناراحتي

ولي ميرزه

ا

من خودم باهاشون خیلیییی صمیمی ام.5 تا خواهرشوهرم دارم 6 تا برادر شوهر.از 5 تا خواهرشوهرم 3تاشون مجردن.تواتاقم باشن ازشون خداحافظی میکنم.ازمن بزرگترن.هوامو خیلی دارن.من رفتارمو نمیتونم درست کنم ک مثلا باهاشون گرم نباشم. دست خودم نیست اصلا. ..اوناهم باهام خوبن.از رفتارم اصلا سواستفاده نکردن...

من به هیچ نتیجه ایی ترسیدم هنوز  ادمای مذهبی هستن خیلی و محترم و مهمان نواز و مودب بخصوص مادر شوهر و خواهر شوهر وسطیم خیلی مهربونن ولی نمیتونم باهاشون صمیمی بشم دنیاشان با دنیای من فرق میکنه گرچه خیلی ادمای خوبی هستن کاری ب کسی ندارن شرشون تو لاک خودشونه 

خوبه که به حال خودت میذارنت، من مادرشوهرم هر روز هر روز زنگ میزد ناهار اینو پختم بیاین، شام اینو پختم بیاین، دهن منو صاف کرده بود

آفرین چه سیاستی تو داری 👏👏

خوب پس خوبه 

ببین منتجربه سه سالمو بهت بگم 

مادرشوهر اسمش مادره ولی مادره شما نیست  اگه احترامی هم براش قایلی بخاطر بزرگتر. بودنشه 

تنها کسی ک لیاقت مقام مادری و برات داره مامان خودته   روز مادر هم از همین الان برا مادرخودت کادو بخر. تزیین کن شوهرت اگه گله کرد بگو روز مادره مگه تو برا مامانت نمیخری 

اشتباه منم نکن من از رو عادت  صداش میزنم مامان درصورتی ک این خانم ب من گرسنگی داد از خونه انداخت بیرون رو فرش خونم توهین کرد اگه میتونه کم کم اسمشو بگو یا حاج خانم صدا بزن 

😐😐😐😐من که تا 12شبم خونش باشم چیزی نمیاره. اخرم میگه کجا بشینین ی تخم مرغی نون پنیری چیزی باهم میخوریم. کلا شوهرم دوست نداره خونه مامانش بمونیم واسه غذا

واقعا مادرشوهرت خیلی رو داره یعنی چی برگرد خدافظی کن !!!مادرشوهر منم میگفت دخترامن سختی کشیدن تو باید بهشون محبت کنی هرچی گفتن جواب ندی هرکار خواستن بکنی چند بار گفت هیچی نگفتم اخرین‌بار حرصم دراومد گفتم مامان جون من موقعی میتونم محبت کنم که محبت ببینم وقتی احترام قائل میشم که بهم احترام بزارن در غیر این صورت ازم توقعی نداشته باشین

 با من صميمي بودن ب من ميگفتن بيشتر از جاري ديگه دوستم دارن وقتي ازدواج كردم ديدم  احترام اون هميشه بيشتره البته اونم ادم با شخصيتيع حداقل  در مواجه با اونا  خونه من نميان كم ميان وقتي ميان هم  زود مي رن و از خونه ايراد ميگيرن أوائل گله كردم اما  ديدم ميكن مابيايمخونت فلان اعصاب نداريم خدايي خونم مشكلي نداره مثلا نه ماهم بود مادر شوهرم امده ميگه ب نظافت پنجره پي ري سي رسيدگي نكردي و جلو شوهرم پاشد تميز كاري  منم گفتم با اين شكم نمي تونم در كل نمي دونم  خوبن بدن اما الان ديكه توقع ندارم كم مي رم و ميام    و دوستي مون هم معلومه غيره حقيقي وبا جاري ديگم هم احترام داره هم هر كاري داره بهش مي رسن من بميرم بمونم ي بهانه ميارن ولي دائم جوياي احوال از پسرشونن در حالي ك منم گوشي دارم فقط ميخوان پسرشون بدونه ك خانوادش ب فكرشن ديگه منم خوشم با اين فاصله 

اخه اينو بخون به خصوص وسط به اخرشو ببين اين چه جادوگريهhttps://www.ninisite.com/discussion/topic/2518174/خانومايي-كه-انقدر-زود-قضاوت-ميكنيد-جاي-شوهرم-بوديدي-چي-كار-ميكردين-در-رابطه-با-ت?page=1

اره. خوشبختانه اوناهم خیلی پیگیر نیستن. البته اولاش ک دیدن زیاد نمیرم یکم بی محلی میکردن اما الان عادت کردن

وای خواهر شوهر منم همش میگه بیا بچمو نگه دار،یکی دوبار نگه داشتم،پسرش اینقد یوبس و بد انوق خسته ام کرد واقعا اعصابم خورد میشه،،دیگه از اون وقت هر دفعه گفت ،میگم نه خودم کار دارم،،