تجربیات رفتار با مادر شوهر و خانواده شوهر

بنظرم دیر به دیر به خونشون برو

 اصلا نزار شوهرت واسشون خرج کنه- تو جمعشون سکوت کن. تو کارشون دخالت نکن مث یه غریبه باش - وقتی مهمون‌میاد تو خونشون یا مراسم دارن‌ جلو چشم بقیه کار کن ولی بقیه موارد اصلا کار نکن. کار نکردن باعث ارزش میشه.- اصلا از خونوادت بهشون اطلاع نده. در مورد کارهاشون نظر نده- منم‌همه اینا رو تک به تک تجربه کردم

معلوم میشه بلد نیستن به جاریت رو ندن 

وای منم ولی من ھنوز نمیتونم جوابشونو بدم

رابطمون عالی بعد چهار سال اصلا بدی نه دیدم تزشون نخ دیدن ازم، مادر شوهرم پشتمه هواموداره دوستم داره پدر شوهرمم مظلومه و دوستم داره، همیشه احترام همو داریم توخونشون به شوهرم بیشتر از قبل احترام میزارم ، برام برنج سالمو میقرشته خوراکی میفرسته، تولدم پول میده هر چی دوست دارم بخره، هیچوقت به رابطش با پسرش حسودی نکردم چون اونم زحمت بچشوکشیده، خودم هر روزمیپرشم از شوهرم به مادر زنگ زدی بگه نه میگم گناه داره مادرته بگه اره میگم چه خبر ،عیدا کلا نصفش خونه مادرشوهرمم نصفش خونخ مادرم  اخه راه دورم من جزیره کیشمخانواده خا رشت، ازوقتی بچه هماوردم دویرابر سده احترام و محبتشون، تو هیچ دخالت نمیکنن، مادرش همیشه به شوهرم میگه با زنت مشورت کن هرچی میخاد براش بگیر و میگه لذت میبرم عشق بین شما رو میبینم ،تا یه چی میخرم بشزنگ میزنم تصویری و خوشحال میشه، کلا اوکی هشتیم کثل کادر دخترمیرم رشت میبرمش آرایشگاه خودم ،نمیزارخ دست به سیاه و سفید بزنم میگهاستراحت کن خونه خودت اندازه کافیکارمیگنی خلاصه اجترام و محبت احترام و کحبت متقابل میاره، من همونجور باهاشون رفتارکردم که با مامان خودم گردم راضیم