سلام. من الان 14 هفتمه. و از لحظه ی اولی که به بارداری شک کردم هم خودم از رابطه ترسیدم هم همسرم میترسید یه وقت من اذیت بشم یا بچه طوریش بشه.
همشم بهش میگفتم بعد از سه ماه دیگه خطری نیست و میذاریم بذا اون موقع. اون میگفت نه به ریسکش نمیرزه. یه وقت طوری میشه و این حرفا !!!
البته در حد معاشقه داشتیم اما رابطه نه !
چند روزه حس میکنم سرد شده و خیلی سرش تو گوشیه !! این خیلی اذیتم میکنه... همش حسای بد میاد سراغم که نکنه خبریه... خیلی دارم اذیت میشم.
حتی دیشب باهاش بحث کردم که چرا انقدر سرت تو گوشیه ؟؟؟!! گفت اصلا من گوشی نمیخوام !! یه گوشی یاده پیدا میکنم !! گوشی رو گذاشت رفت... چند دقیقه بعد رفتم باهاش صحبت کردم گفتم عزیز دلم من که نمیگم خدای نکرده اتفاقی افتاده. فقط میگم خیلی داری با گوشی وقتتو میگذرونی !!
کلی عصبانی شد که همینه! من همین حد میتونم با گوشی کار کنم نه کمتر نه بیشتر ! در حالی که اصلا آدمی نیست که زود از کوره در بره.
از دیشبم من دیگه باهاش سر سنگینم. صبح بهش گفتم تصمیم.گرفتم وابستگیمودبهت کم کنم تا ذاحت تر زندگی کنی ! فقط شبا تا بغلت نکنم خوابم نمیبره. اینو هم چند روزی تحمل کنی دیگه راحت میشی !!
یه خورده نگام کرد گفت : چقدر فک کردی بهذاین نتیجه رسیدی ؟!! گفتم خیلی !!
قبل رفتنش حالمو پرسید خداحافظی کرد و رفت.
نمیدونم چیکار کنم. از به طرف از رابطه میترسم از طرفی میدونم اونم از ترس نمیاد سمتم.... ولی همش حس میکنم نکنه سرش یه جا دیگه تو گوشی چیزی گرم شده !!