دوستاي عزيزم من دارم طلاق ميگيرم توي عقد و آتيش بيارش خواهرشوهر مادرشوهرم بودن وگرنه من ميخواستم بسازم با وجود همه مشكلات
حالا خيلي تنهايي و حس ميكنم خيلي تنهايي اذيتم ميكنه
همه بهم ميگن ولكن بابا شوهر چيه برو درس بخون كار بكن واقعاً از اين حرفا ناراحت ميشم خب مگه من دل ندارم همدم نميخوام دلم نميخواد مادر بشم
دوستاي عزيزم توروخدا با واقعيت دلداريم بديد يعني من ديگه فرصت خوشبختي ندارم؟
خب خود شوهرت نظرش چیه؟
چرا عزیزم ایشالا ازدواج میکنی با اونیکه لیاقتت رو داره عجله نکن یکم صبر کن همه چی حل میشه توکل کن به خدا، الان جدا شدی بهتر از اینه که بعدا جدا بشی اونم با یه بچه الان تو دختری ولی اون موقع زن میشدی و کلی دردسر
از شوهرت راضی هستی؟؟؟
خيلي ميترسم عزيزم خيلي وحشتناكه
مثلاً ديروز كه ولنتاين بود انقدر دلم گرفته بود هركدوم از دوستام و كه ميديدم ميگفتم آخه خدا چرا من نبايد زندگي داشته باشم چرا زندگي من بايد خراب بشه
خداكنه دوستام خوشبخت باشن چون واقعاً اين دردي كه من كشيدم از جدايي انقدر بد بود دلم نميخواد كسي تجربه ش كنه
اما آخه حق من نبود كه زندگيم خراب بشه بخدا غلام حلقه به گوش مادرشوهرم و خواهرشوهرام بودم بازم زندگيم و داغون كردن
خب پس اتیش بیارش خود شوهرته!
امکان خوشبختی داری اصلا نگران نباش...
راحتم ازدواج میکنی! فقط حتما توی این مدت تا ازدواج بعدی مشاوره برو تا روی وضعیت فردیت کار کنی و اماده پذیرش شخص جدید بشی! بیخیال!
حالا فکر نکن عروسی کنی راحت مادر میشی! برو پستایرمنو بخون ببین مشکلات هیچ وقت دست از سر ادم بر نمیداره!
با کسی ازدواج کن ک اگر بچه دارنشذی هم پات بمونع ن مث اینا باهم تیم بشن ک تو رو اذیت کنن
عزيزم باور نميكني تمام احساس و وجودم و در اختيارش گذاشتم بازم دلمو سوزوند
آره حتماً ميرم چون واقعاً خودمو باختم اعتماد به نفسم شده صفر
واقعاً زندگي سخته توي هر دوران آدم يه دل مشغولي داره
ايشالا عزيزم به زودي خدا بهت يه فرزند سالم صالح بده
سعي كن براي شهر يزد ام براي درمان اقدام كني چون ميگن قطب درمان نازايي اونجاست
يكي كنازت باشه ولن و تولد و عيد رو ولي زجرت بده خيلي خوبه؟؟؟ ادم از تنهايي بميره بهتر ازينه ك عمرشو با حسرته يكككم ارامش و خوشبختي بگذرونه!!!فك كردي زندگي ي روز ٢روزه ك تحمل كني؟؟ اونم مشروب و رفيق بازي رو؟؟!!!! واااي باورم نميشه تنها نبودن ب چ قيمت؟؟؟ اين همدرد نيست خوده درده !!!بره بهتره
