سلام دوستان
در حال حاضر که مینویسم از هروقت دیگهای افسرده ترم
متاسفانه از قبل از ازدواج و دربدوش تا حالا که تقریبا سه سال میشه منو همسرم مشکلات شدید مالی داشتیم
درست برعکس چیزی که تومحردیم بودم
به جز اون هم مشکلات تاحدی طبیعی که بین همه زوج هاهست
اما درعین حال همسرخیلی مهربونیه و هم خیلی دوسش دارم وهم دوسم داره
ولی حقیقت این دوسه روز دیگهاوج افسردگیمه
حس میکنم توان ندارم
خیلی نسبت به خانوادش حساس شدم
اونم دیگهاگر حرفیمیزنن بهم نمیگه یامیگه چیزی نگفتن درحالیگفتن
میدونم اونم خسته س و حق داره
میخوام بدونم بعداز طلاقچجوه؟میشه سرپاشد؟
من مشکلمالیندارم اگر طلاق بگیرم خانوادم حامی هستن
ولی تحمل دوریشو ندارم
دلم میخواد ازین کشوربرم تافراموشش کنم
اون دیگهفک کنم خسته س
حتیمیترسم به طلاق و نبودش و روزای خوبمون کهداشتیم فک کنم
نمیدونم چکارکنم
خیلی مستاصلم خیلی
واسه فردانوبت مشاوره گرفتم
انگشت اشارم مدام میپره
دستام لرزش میگیره
همشگریه و گریه
فکر به خودکشی
من واسه این زندگی سخت اماده نبودم
مفصله چیزایی کهتحمل کردم
خیلی مفصل
شاید من ضعیفم و شوهرم و اخلاقش ارزوی خیلیا باشه
اما سخته دختر نازپرورده ای باشی و سه سالتموم نه تنها تامین مالی نشی بلکههمش دنبال تامین کردن زندگیباشی و خانواده شوهرت بیخیالت
شوهرت بیکارباشه و همهزندگیت رو خانواده خودت نامین کنن
خیلی لهم