خب شاید وسیله پذیرایی نداره
يبارم خونه يكى ديگه بوديم ب مادرم ميوه تعارف كرد ب منو داداشم ك ٤و٥سالمون بود نه
مادرم گفت فك كردم بجا شما خاسته خودم بردارم و جلوتون نگرفته و ليمو شيرين تيكه ميكنه ي تيكه ميدع دست من يكى هم داداشم بعد صابخونع ك پيرزنى بوده گفته بود:من برا تو ميوه اوردم نه بچهات
واى دلم ميخاست خفش كنم پيرزنه رو هنوز نگاه اون روزش ك خشمگين نگاهمون ميكرد تو ذهنمه😒
من به یک عدد تیکه ی آبدار نیاز داشتم بخاطرهمین گفتم موزی های بیان به نصحیت نیاز نداشتم ک 😒 پیشولی بیاهمدردی کنیم😂
من مهمون میاد جلو بچها میگیرم..ببینم مکث کردن یا دودل شدن میبرم جلو مامانشون اون برداره😓
چون همون بچگی یکی اومد خونمون
گفت فلان شخص جایی دعوتم کرده گفته بچتو نیار😫منم نرفتم
از اون فهمیدم ملت رو بچه خیلی حساسن😁
چ پررو توقع داشته مامانت از سهم خودشم ب شما نده
منم گاهی فقط چایی دارم اگه بی احترامی میکنیه بگوبگم
اصن قانونش اينه
مثلا مادرم ي شعر بود بچگيا برامون ميخوند ك ياد بگيريم وقتى مهمون مياد چطورى پذيرايي كنيم يا وقتى ميريم مهمونى بدونيم چقد بايد صبر كنيم تا نوبت ما بشه
با ى اهنگ خاص ميخوند:شيرينى حق كوچيكتره
چايى حق بزرگتره
يعنى شيرينى و اينجور چيزا اول ب بچها بديم و چاى اول ب بزرگترا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
