سلام من دختری۲۱سالع هستم ک مدتیه با پسری۲۴ساله ک از اشناهای دورمون هستن و سرباز بود از اول اشنایی دوستم و قصدمون ازدواج بوده اوایل خیلی رابطه گرم و صمیمی داشتیم و حتی بارها رابطه جنسی برقرار کردیم حالا ک درس من تو شهرشون تموم شده و فاصله یک ساعتی از شهرمونه برگشتم خونه ۴ماهه ک باهام سرد شد و اصلا زنگ نمیزنع و همش میگه میام ببینمت ولی حتی ی بارم نیومد وقتی اعتراض میکنم میگه دلم تنگه نمیخام زیاد باهات در ارتباط باشم ک بیشتر ناراحت بشم و همش با رفیقاشه یا بهونه خدمت و پادگان و فشار روحی رو میاره ی ماه باهام کات کرد و دوباره برگشت ولی بازم همونجور سرد ادامه داد خسته شدم بهش گفتم جدا بشیم اصلا اهمیت نداد به حرفم و دیگه قصد دارم برای همیشه بهش زنگ نزنم میدونم تا شاید ی ماه دیگع خبر دار نشه ک من ترکش کردم چون اون اصلا بهم زنگ نمیزنه ولی میخام سریع با کسی نامزد کنم ک از زندگیم بره برای همیشه اخه هروقت حرف از جدایی میزدم یا اینکه تو بهم بی توجه شدی میگف فکرت اشتباهه یا هرجور دوس داری فکر کن منم میخام اگر برام خاستگار اومد ازدواج کنم و ب علاقه بین من و دوس پسر سابقم اهمیتی ندم اون هیچوقت خودشو برام ثابت نکرد ک بخام بپاش بشینم دیگه
خب وقتی سرد شده یعنی میلی ام نداره احتمالا تو کلا کات کن حروم نکن وقت و جوونیت و پای همچین آد ...
دلم میگیره از اینکه زندگیم همش سخت بود روزی ک اومد گفت تو پای سختی سربازی من بمون من خوشبختت میکنم جوری ک یادت بره چ زندگی داشتی ولی اون خوشبختم ک نکرد هیچی تازه داره بدبخت ترمم میکنه
اولاً بهش کامل بگو که اگه سرد باشه و بهانه بیاره دیگه کاری بهش نداری. و بعدش واقعاً هم اگه نیومد رهاش کن . حالا کاری به گناهی که انجام شده ندارم ؛ ولی وقتی با پسری بدون چارچوب شرعی وارد رابطه میشی ، فکر نمیکنی اگه بعداً ازدواج هم سر بگیره ، نمیاد بهت بگه تو خودت میخواستی و اَنگ بهت بزنه و کلی سرکوفت بهت بزنه؟
عزیزم جلوی ضرر و هر وقت بگیری منفعته به قول معروف یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه
دیشب بهش گفتم بیا جدا بشیم گفت چرا گفتم اینجوری ناراحت نمیشم ازت توهم راحتی اگه نخاستی جدا بمونیم روزی ک خاستی بیای خاستگاریم زنگ بزن اگرم نخاستی بیای برا همیشه جدا میمونیم تعهدی هم نسبت بهم نداری فقد نوشت بهت زنگ میزنم و هنوز خبری ازش نشد واسش ذره ای جواب دادن ب حرفامم مهم نیس چ برسه ب اومدن خاستگاریم تف تو صورت من ک فک میکردم اشنامونه یا ب عبارتی پسرخاله دختر خاله هستیم و بهم دروغ نمیگه
با دلم نمیتونم چون اولین با همچیو با ی نفر تجربه کردن سخته فراموشیش ولی امروز دوباره با اون اتمام حج ...
شما الان توی دوره ای هستی که همه چی رو احساسی میبینید و اینکه دوستش هم دارید که دیگه هیچی ولی عاقلانه باید تصمیم گرفت ، حتی در مورد ازدواج با فردی دیگر ، نه اینکه برای انتقام به اولین نفری که اومد بله بگی.