من وقتی جنین تو شکمم بود تا یه ماه بیشتر ب پسرم شیر ندادم .یعنی یه سال و یک ماه از شیر گرفتمش ..و شیر پاستوریزه بهش دادم .
در زندگی یاد گرفتم:با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود.وتنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :1 . به همه نمی توانم کمک کنم2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!
من و خواهرم شیر به شیر بودیم اون ۲ سال از من بزرگتره . من به شدت ضعیفم به شدتتتت . هفته ی پیش رفتم یه دکتر سنتی گفت مامانت همه ی بیماری ها و مشکلاتشو داده به تو 😑😑
منم اصلا با شیشه نخورده بود ولی سینمو زرد چوبه و فلفلی میکردم نمیخورد .اولاش بهش شیر موز دادم بعدش دیگ پاستوریزه . .
من باردار بودم و خبر نداشتم ب بچم ک شیر میدادم همش اسهال و استفراغ داشت .ک فهمیدم باردارم سریع از شیر گرفتمش ..
در زندگی یاد گرفتم:با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود.وتنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :1 . به همه نمی توانم کمک کنم2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!