🌷دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده• جایی که شیطنت هایم خریدار دارد .• جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...• جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست،که اگر ناز کنم .. پدر و مادرم، می خندند ، و نوازشم می کنند.• جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد..و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست • آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...• جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد • جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد • که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد..و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد. جایی که تماشای برنامه کودک از نوع نوستالژی ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق داد!من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد.کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند !🌷
واسه یه چایی خور دمای هوا مسخرهترین چیز واسه سنجش چایی خوردن یا نخوردنشه، بابا تو اصلا بگو هوا 60درجه اس باید چایی باشه که آدم بخوره حال داشته باشه بلند شه کولرو روشن کنه یا ن؟؟بابام حالش خوبه میگه برو یه لیوان چای بریز الان میچسبه،مشکل پیش میاد میگه یه چای بریز ببینیم چه خاکی باید تو سرمون بریزیم، هیچ اتفاقی نیفتاده میگه دخترم سرپایی یه چای بریز، داره چای میخوره میگه حواستون به سماور باشه ابش خشک نشه، چاییش تموم میشه میگه اخیش چه چسبید یکی دیگم بریز 😩😩😩😩رها کن پدر من . یکی بیاد خونه ما خل میشه،صبحانه میخوریم چای میدیم بعدش،قبل ناهار چای میدیم،بعد ناهار چای میدیم،عصر چای میدیم،قبل شام چای میدیم،بعد شام چای میدیم،یکی هم قبل خواب میدیم مهمون حال کنه😁😁😁نصف شبم بیدار میشن برن دسشویی تو راه بابام از چاییی ک داره میخوره بهشون تعارف میکنه😎😅😁😁😁لنتی ترین و خطرناکترین نوع اعتیاد، اعتیاد به چاییه اینجوری که الان داریم از گرما کباب میشیم ولی لیوان چایی دستمونه🤩
اینکه سکوت کنی خودخوری کنی جسم و روحت اسیر چهاردیواری اتاق کنی فقط برای اینکه دهن مردم ببندی تا قضاوت ها و کنایه ها رو در مورد سرنوشتی که حکمت خداست نشنوی یه روش خودکشی تلخه «به ارزش تباه شدن تمام عمر»