امروز عصری خون ریزی کردم رفتم سونو گفت سقط کردی
انقد گریه کردم که چشام وا نمیشه
طفلی شوهرم خسته از سرکار رسید چشای قرمز منو دید
بمیرم براش می دونم چقد ناراحته ولی به روش نیورد طفلی کلی سر به سرم گذاشت تا غصه نخورم
ولی اخه خدایا من که این ماه امیدی نداشتم چرا اینجوری حالمو گرفتی
بزرگیتو شکر خوشت میاد من بنده رو اینجوری نا امید کنی
خدایا به کی بگم دردمو اخه
فقط میخواستی دلمو بشکنی