تو باردارم دارومحلی براسقط بهم دادمادروخواهرش.
براعقدمیاد.جاییکه من آرایشگاه خواستم برم نداشتن.
مادرشوهرم وقتی بارداربودم گوسفند میکشت کباب میکرد میگفت بزار هوس کنه بسوزه.بهم میگفتن شما کافرین نماز نمیخونین منظورش خانوادم بود.درحالیکه میخونن.اینقدر زیاده که اینا هیچ نبودن در مقابلش.یکیشم برادرشوهرم شماره شوهرمو میداد دخترا.خواهرشوهرم عکس نامزد سابق شوهرمو میزاره وضعیت گوشیش مینویسه خوشبحال شوهرت تورو داره.و............نخندین گفتم کباب،بارداربودم هرچی بخورم اون روزا یادم نمیره.تو اوج بی پولی بودیم.یه بارم موز میخوردند پسرم گریه کرد برا موز میخوردند بهش ندادن ومیخندیدن.که اشک شوهرم دراومد