نامزد قبلی منم خانوادش خیلی اذیتم کردن
یکیش ک داداش شماره منو داده بود ب پسرایی فامیلشون ک مزاحمم شن هرروز بالا ۱۰ نفر من مزاحم داشتم
صبونه شوهره میخرید مفصل پنیر کره مربا خامه بعد فرداش دیگ معلوم نبود چی میشد ک نبود تو یخچال یا آب میذاشتم تو یخچال ک بخورم دو ثانیه بعد برش میداشتن ۲ روز هلاک شدم اونجا شبا یواشکی ی لیوان ب برام میاورد غذایی ک میدونستن نمیخورم درست میکردن هر جا میرفتیم آبجیش مثل دم موش دنبالمون بود.موقع خواب بچه خواهرش میمومد پشیمون نمیذاشت بخوابیم ساعت ۴ صبح .اگ زودتر از ۴ میرفتیم تو اتاق یعنی همشون ی دور میومدن یواشکی تو اتاق .پیرم کردن خدا ازشون نگذره اخرشم رفت با دختر فامیل بهم خیانت کرد مرتیکه