سردختر بزرگم یادمه ویارم رفته بود رو نوشابه اینقد که عاشقش شده بودم حد نداشت
هیچ کسی همبرامنمیخرید
از شانسم پدرشوهرم فوت کرد
مجلس کگرفتن شامو ک مردمخوردن و رفتن من موندم هرچی نوشابه ته شیشه ها باقی مونده بودو خوردم😂😂😂
هروقت یادممیاد حالم از خودمبهممیخوره دلممیخواد انگشت بکنم تو حلقمبالا بیارم😂