شوخی خَرَکی😁

اینکارو من همیشه باشوهرم انجام میدم

😂

اسی چن وقت پیش تو سایت ی خانومی بود میگفت دوستش شوخیه شمارو کرده باهاش وفلج شده گفت هیچوقت نکنین اینکارو

مگه از این بدترم بوده😨چه بچه شیطونی بودی😁

شوخر

تازه عروس بودم. باشوهرم قهر کردن. از سرکار اومد خونه براش یه لیوان چای خوشرنگ ریختم پرش کردم نمک. 

بهش گفتم نبات ریختم خالی بخور 

یهو سرکشیدش 😁

کپسول اموکسی سیلین پودرشو میریختیم توی بخاری کلاس 

بوی بدی توی کلاس بلند میشد که نمیشد تحمل کنی کلاس تعطیل میشد😎

ی  روز ت مدرسه ک زنگ جلسه معلم ها بود همه بچه ها هم وسط حیاط ولو بودن من و یکی از دوستام ک باهم کلا صمیمی بودیم قرار گذاشتیم شلوار اون یکی دوستمونو بکشیم پایین وقتی اومد پیشمون

خخ هممون وسط حیاط نشسته بودیم بعد قرار بود اونکه اومد ی لنگ شلوارش من بکشم ی لنگ شلوارش دوست دیگم بعد بالا شلوار ها حالت کش بود اما من دوخته بودم حالت کمربندی بود نمیدونستم مال اون کشه اومد طرفمون دوتامون محکم  با تمام وجود شلوارش کشیدم پایین یعنی قشنگ تا پایین پاش اومد بیچاره اونم فقط تونست ت اون حالت بشینه همه هم دیدن حتی بابای مدرسه 😐😑😑😑😑😑 بعدش هم از دماغمون در اورد 

یه بارم رو کاغذ نوشتم ای ام مانکی چسبوندم پشت دوستم کل روز تو مدرسه چرخید  

یبار دوستم داشت با یکی حرف میزد پشتش به من بود منم نزدیک شدم دوتا انگشت اشاره مو اینو اونور کمرش گرفتم محکم از دو طرف  زدم تو دلش چند روزی قهر بود😁

یکی تو مدرسه هلم داد از تقریبا هفدتا پله افتادم پایین. 😐😐سالها گذشت شد زن داداشم,,,, روزی که میخواستیم بریم واسش لباس عروس انتخاب کنیم تو ماشین تعریف کردم هر هر میخندید. 😐 گفتم نخند در ماشین باز میکنم میندازمتا  😂😂

نماینده کلاس بودم

داشتم پای تخته بدان خوبان مینوشتم دوستم اومد شلوارمو کشید پایین 😑😑شورتمم دراومد همزمان 😥😥

هیچی دیگه آبروم رفت 

روز تاسوعا با خالم که خیلی شوخی داشتیم تو حیاط آش نذری میپختیم سر دیگ خیلی خندیدیم 😳😳😳یهو پامو بلند کردم مثلا میخوام اطاعت بزارم براش خورد تو دماغش بیچاره دماغش شکست کل صورتش کبود شد مامانم همش میگفت چقد گفتم روز تاسوعا نخندید 😧😧

چندبار هم توی حمام یه پارچ آب پر از یخ پاشیدم روش 😆😁😆😁