من با کلی حجاب تو عید با یکی از مردای فامیل مون دست دادم و قشنگ داشتم میرفتم تو بغلش نمیدونم اون لحظه چرا مغزم هنگ کرده بود😐 همه هم با تعجب نگاه میکردن
یه بار تو مغازه بلند گفتم آقا قیمت این پالتو سیصد و صد و پنجاه هزارتومنه؟فروشنده هنگ کرده بود
دخونه آبجیم بودم دخترش از مدرسه اومد همش ناله میکرد که امروز بهمون درس سخت دادن اصلا من نفهمیدم وقتی دفترش را باز کردیم دیدیم بهشون مــ یاد دادن😂😂😂
یه شب داداشم خوابه وحشتناک دیده بود بعد جیغ زد همه ما از جیغ داداشم ترسیده بودیم جیغ میزدیم حتی مامان بابام هم جیغ می زدند😂😂😂
یه بار دختر داداشم بهم گفت بیشعور من گفتم عمته زد تو سرم گفت عمه خودته یعنی یه جور قشنگی داشت از خودم طرفداری می کرد😂😂😂😂
با خواهرم رفتیم کاسه بخریم خواهرم میخواست بگه آقا این کاسهها ۱۲ تاش چند تومن میشه
خیلی با کلاس گفت آقا ببخشید این کاسهها دوازده تاش تا چند تا میشه
فروشنده از خنده داشت میترکید
سر کلاس فیزیک خیلی حرف میزدیم معلم میخواست بگه انقدر گفتم ساکت زبونم مو درآورد گفت اینقدر گفتم ساکت موهام زبان درآورد😂
استارتر واقعا مرسی این تاپیکو زدی مردم از خنده خدا دل همتونو شاد کنه کلی خندیدم بخدا هیلی وقت بود از ته دل نخندیده بودم
آبجیم میخواسته به همکارش پیام بده دیشب خوابتو دیدم اشتباه تایپی نوشته بود دیشب خوابتو ریدم😂😂😂😂😂
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
