من بایه پسری ۳ساله تو رابطم همسن و سال خودمه حدودا۲۵ الان سربازه ازش پرسیدم واسه برنامه آیندش این جوابشه...👇👇👇
الانم میگم نمیخوام ایندتوروحساب حرف من بزاری بعدازکجامعلوم ک بشه واسه همین میگم براایندت تصمیم بگیردرسته منوقبول داری منم دوستت دارم ولی معلوم نیس ک بشه ازدواج کنیم معلوم هم نیس ک نشه هیچی نمیشه پیش بینی کردمن فعلاشرایطشوندارم عزیزم خودتم میدونی بخاطراین گفتم ب خاستگارهافک کن ازکجامعلوم بهترمن گیرت نیاد عزیزم قربونت برم من خیلی میخوامت قبولت دارم ولی واقعیت هاهم ادم بایدقبول کنه من تاالان هرفکری داشتم ب نتیجه نرسیدمیترسم بازم نشه شرایط جامعه هم هرروزبدترمیشه تضمینی برافردانیس چ برسه اینده.
اینم پیام بعدیش👇👇👇
عزیزم ازم دلخورشدی اره.نفس من من فقط واقعیت گفتم من اگه بخوام ازدواج کنم کی بهترتوپیداکنم اخه ازخودم بیشتربت اعتماددارم میدونم منوبراخودم میخوای مگه ی پسرچی میخوادفقط ترسم ازجامعه واورزه خودمه میترسم عرضه نداشته باشم گلیمموازاب بکشم بیرون من گفتم فعلاازدواج نمیکنم چون شرایطش ندارم ن فقط باتوباهیچکس فعلانمیتونم بعدم کی بهترتواخه کی ازمن خوشش میادبااین تیپ قیافه کارسرمایه هم ک ندارم من بایدخداروشکرکنم ک تورودارم ازم خوشت اومد.
...............................
امروز خواست بیاد دنبالم قبول تکردم و گفتم تمام کنیم
چه کنم بنظرتون؟؟؟؟
ازونطرف یه خواستگار کُرد کرمانشاه دارم کارمند دادگاهه بچه کارگره امادرسش عاااااالیییه
اما خیلی زود بهش برمیخوره خلاصشو بگم
من ز دادم بهش خاموش بود اس دادم ج نداد بعد از چندساعت بهم یلدارو تبریک گفت منم گفتم ز دادم خ بودی گفت شمارت نیومده و فلان آخرش گفت تو بهونه میاری و .... گفت خوشبخت بشی و تمام...