2777
2789
عنوان

بچه خوبه ولی همون یکیش کافیه

| مشاهده متن کامل بحث + 1087 بازدید | 101 پست
به شدت موافقم باهات،پسر من یازده ماهشه،تا شش ماهگی به خاطر کولیک و رفلاکس و ...همش گریه میکرد و تو ب ...

خدا بهمون صبر بده ؛؛ مدام دارم فکر میکنم مادرامون چطور چند تا چندتا بچه اوردن؟؟ 😐

گاهی برای همیشه کم میارم... گاهی برای همیشه میمیرم...

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

عزیزم خدا بهتون صبر بده بعدشم به ما،،بخدا منم صددفه گفتم یکی داشتم ولی انگار دوتا بزرگ کردم،، پسر من ...


مشکل همون نبود نیرو کمکیه....من ی ارایشگاه میخوام برم باید انقددد با مادرم هماهنگ کنم تا بجمو نگهداره من برم...مادرم جوون من تک دخترم ی داداش مجرد دارم ولی نگهنمبداره ک همش در حال مسافرت دور دور استخرو خریدو ایناس......بارهام میگه من بچه داریامو کردم منو داداشم ی سال فاصله داریم خودش میگه تاااا مدتها از بچه ها بدم می اومد بس ک خسته بودم انگار هنو خستگیش در نرفته خخخخ ...همیشه هم میگه توصیه نمیکنم یکی دیگه بیاری باز خودت میدونی ...منم میگم ب گور همه کسم بخندم اگه بیارم...خخحح هر روش جلوگیری ک بلدم با شوهرم بکار گرفتیم

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.

[QUOTE=77367168]من شوهرم به شدت کمکم کرد؛؛ ولی خودم غریبم و دگه اونم خسته شده؛؛؛ خدایا چقدر غررر زدم امشب🤣[/QUOTE]




شوهرمنم تا نوزاد بود بيشتر كمك حالم بود الان اصلا بابچه بازي نميكنه و حرف زياد نميزنه.پسرمم مدام به من نق ميزنه باهام بازي كن نقاشي بكش بيا پيشم بشين...من شبانه روز دارم باهاش سروكله ميزنم.خيلي بهم خوش ميگذره وقتي كنارشم بازي ميكنيم اما خوب خستگي هم داره.فقط از پس همين برميام.

یه روز خوب میاد

مشکل همون نبود نیرو کمکیه....من ی ارایشگاه میخوام برم باید انقددد با مادرم هماهنگ کنم تا بجمو نگهدار ...

عزیزمممم 🤣 واقعا بچه داری خیلی سخته ؛؛ ول کن بابا بسه یه دونه ،، پس کی زندگی و عشق و حال و مسافرت بریم؟😂

گاهی برای همیشه کم میارم... گاهی برای همیشه میمیرم...

[QUOTE=77367344]به شدت موافقم باهات،پسر من یازده ماهشه،تا شش ماهگی به خاطر کولیک و رفلاکس و ...همش گریه میکرد و تو ب ...[/QUOTE]




اي جااااانم اون قسمت كلاه به سر دم در خيلي خندم انداخت 😆😆😆چون پسرمنم دقيقااااا همينكارا ميكنه.من هواكه خوب بود مدام خودم ميبردمش بيرون دور و بر خونمون.الان بايد به باباش التماس كنيم ببرمون بيرون😂😂😂

یه روز خوب میاد

[QUOTE= 77367168 ]من شوهرم به شدت کمکم کرد؛؛ ولی خودم غریبم و دگه اونم خسته شده؛؛؛ خدایا چقدر غررر ز ...

اره بخدا منم خیلی بهم خوش میگذره دوسش دارم ؛؛ میبینمش عشق میکنم ولی از اونورم خسته شدم،، شاید اگه مامانم پیشم بود که میرفتم خونشون و میدیدمشون انرژی میگرفتم؛؛ انگار غریبی هم بهم فشار اورده

گاهی برای همیشه کم میارم... گاهی برای همیشه میمیرم...
مامان من میگه اگه بچه های ما انقد اذیت میکردن ما غلط میکردیم انقد بچه بیاریم

دقیقا بخداااااا مامان منم همینو بهم گفتع؛؛ مادرشوهرمم گفت؛؛ 

گاهی برای همیشه کم میارم... گاهی برای همیشه میمیرم...
خدا بهمون صبر بده ؛؛ مدام دارم فکر میکنم مادرامون چطور چند تا چندتا بچه اوردن؟؟ 😐

مامان من دوتا اورده سر اولی همسایه ی مادر شوهر و خواهر شوهرش بوده که ماااه بودن هر کدون روزی دو سه ساعت بچه رو نگه میداشتن،سر دومی هم شده همسایه ی مامان و خواهر خودش گه باز کمک حالش بودن،با این همه دائمم میگه وااای چقد خسته میشدم و کهنه میبستم و میشستم و ...من بیچاره شهر غریبم اونوقت تا میام یه غر ریز بزنم و بگم خسته ام میگن همه همینطورین،تو خیلی غر میزنی،ناشکرب میکنی و ...انقد عصبانی میشم ازین حرفا

اره بخدا منم خیلی بهم خوش میگذره دوسش دارم ؛؛ میبینمش عشق میکنم ولی از اونورم خسته شدم،، شاید اگه ما ...




آخخخي غريبي خيلي سخته.حالا من و مامانم تو يه شهريم اما فاصله زمانيمون زياده شرق و غربيم.واس رفت و آمد بليد شوهرم ببرتم خودم بابچه سختمه يه ذره راه ميره خسته ميشه ميگه بغلم كن

یه روز خوب میاد

عزیزمممم 🤣 واقعا بچه داری خیلی سخته ؛؛ ول کن بابا بسه یه دونه ،، پس کی زندگی و عشق و حال و مسافرت ب ...


والا بخدا تازه ی ماه از پوشک گرفتمش....شیر خشکی هم بود رفلاکس شدید شیر خشک مخصوص میخورد...سر غذا دادن چقد عداب کشیدم هر چیززز جدید میخورد کل تنش دووون میشد دست ب دامن دکتر بودم.....انقد دلم ارامش سکوت میخواد حتی تو روز ی شبکه مورد علاقمو نمیشه ببینم فقططط پویا و جم جونیور میبینه اقاااا.....من ک تمام شدم از دستش ..همشم پارک میبرمش با کلاس خلاقیت با خانه بازی..کامل پولم وقتم اعصابم در خدمتشه...بیارم ک چی بشه یکی رو مخمه اون موقع بشه دوتااا.....بی خیال...چقد غر زدم خخخخ

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.
آخخخي غريبي خيلي سخته.حالا من و مامانم تو يه شهريم اما فاصله زمانيمون زياده شرق و غربيم.واس رفت و آم ...

بازم خوبه میتونی بری هر هفته؛؛ ولی من سالی دوبار نهایتا،، چه کنیم دگه خواهر؛؛ باید زندگی کرد

گاهی برای همیشه کم میارم... گاهی برای همیشه میمیرم...
والا بخدا تازه ی ماه از پوشک گرفتمش....شیر خشکی هم بود رفلاکس شدید شیر خشک مخصوص میخورد...سر غذا داد ...

منکه از پوشک نگرفتمش؛؛ شب و روز شده کابوسم که چطور بگیرمش؛؛ مدامم اطرافیان میگن دیر شده دگه بگیر؛؛ خدایا خودت کمک کن😐

گاهی برای همیشه کم میارم... گاهی برای همیشه میمیرم...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز