دلم برای شوهرم تنگ شده ۲ ساعته اومدم خونه بابام😥😁 قراره این ۲ هفته آخرو اینجا بمونم خودش گفت میاد سر میزنه ولی من بدون اون خوابم نمیبره عادت دارم شبا همش نازمو میکشید الان کسی نیست 😣😣😣 خودم دوست ندارم زیاد وابسته شم اما شدم چیکار کنم ؟؟؟یه سرگرمی بهم پیشنهاد بدین ممنون😫
😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛ لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
برای شما که اینقدر لطیف و شاپرکی هستی شمردن سوسوی ستاره ها رو پیشنهاد میکنم
😊😊😊
😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛ لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
{یه جاهایی اِشتباه کَردی چون بَرات لازِم بود،یه روزایی اِعتِماد کَردی و ضَربه خوردی🥲🩹چون بایَد دَرس میگِرفتی، یه موقع هایی به رَوابِط سَمّی و نامُناسِب وارِد شُدی و دِلِت شِکَست💔 چون نِیاز به تَجربه داشتی...ولی نَبایَد خودِتو به خاطِرش سَرزنِش کنی😚؛چون تَمامِ اِشتِباهاتِت بَخشی اَز مَراحِل رُشد تو بوده🌱، مَراحِلی که بایَد اَزشون عُبور کُنی🚶♀️👣تا شَخصیّتِت رُشد کنه و به کَسی که میخوای وَ واقِعا بایَد باشی تَبدیل بِشی💫🪄.پَس لُطفا خودِتو سَرزنِش نَکُن چون تو با اِشتباهاتِت تَعریف نَمیشی و تَمامِ این مَسیر بَخشی از مَراحِل رُشد و تَکامل توعه تا خودِتو بِشناسی و بِدونی اَز زِندگیت چی میخوای😊...پَس سَخت نَگیر رَفیق🤝،قَدرِ خودت و لَحظاتِ زیبایِ زندِگی رو بِدون و اَزش لِذّت بِبَر...♥️}
😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛ لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
ای جوونم تو دلی داری😍😍خدا اول کوچولوتو سالم بیاره بغلت بعدم اگ خونه بابات اتاق جدا داره بگو شوهرت ...
مرسی عزیز دل 😙😙😙اصلا اتاق نداره😕
😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛ لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
واسه چی میرین خونه مامانتون بنطر من نصف بیشتر شیرینی بارداری مال همون ناز اوردن برا همسره 😁😁پاشو برو خونت از اخرین روزای دونفری تون نهایت استفاده رو بکن که دیگه پیش نمیاد دلت برا این روزا تنگ میشه
{یه جاهایی اِشتباه کَردی چون بَرات لازِم بود،یه روزایی اِعتِماد کَردی و ضَربه خوردی🥲🩹چون بایَد دَرس میگِرفتی، یه موقع هایی به رَوابِط سَمّی و نامُناسِب وارِد شُدی و دِلِت شِکَست💔 چون نِیاز به تَجربه داشتی...ولی نَبایَد خودِتو به خاطِرش سَرزنِش کنی😚؛چون تَمامِ اِشتِباهاتِت بَخشی اَز مَراحِل رُشد تو بوده🌱، مَراحِلی که بایَد اَزشون عُبور کُنی🚶♀️👣تا شَخصیّتِت رُشد کنه و به کَسی که میخوای وَ واقِعا بایَد باشی تَبدیل بِشی💫🪄.پَس لُطفا خودِتو سَرزنِش نَکُن چون تو با اِشتباهاتِت تَعریف نَمیشی و تَمامِ این مَسیر بَخشی از مَراحِل رُشد و تَکامل توعه تا خودِتو بِشناسی و بِدونی اَز زِندگیت چی میخوای😊...پَس سَخت نَگیر رَفیق🤝،قَدرِ خودت و لَحظاتِ زیبایِ زندِگی رو بِدون و اَزش لِذّت بِبَر...♥️}
😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛ لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛ لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛ لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛ لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
{یه جاهایی اِشتباه کَردی چون بَرات لازِم بود،یه روزایی اِعتِماد کَردی و ضَربه خوردی🥲🩹چون بایَد دَرس میگِرفتی، یه موقع هایی به رَوابِط سَمّی و نامُناسِب وارِد شُدی و دِلِت شِکَست💔 چون نِیاز به تَجربه داشتی...ولی نَبایَد خودِتو به خاطِرش سَرزنِش کنی😚؛چون تَمامِ اِشتِباهاتِت بَخشی اَز مَراحِل رُشد تو بوده🌱، مَراحِلی که بایَد اَزشون عُبور کُنی🚶♀️👣تا شَخصیّتِت رُشد کنه و به کَسی که میخوای وَ واقِعا بایَد باشی تَبدیل بِشی💫🪄.پَس لُطفا خودِتو سَرزنِش نَکُن چون تو با اِشتباهاتِت تَعریف نَمیشی و تَمامِ این مَسیر بَخشی از مَراحِل رُشد و تَکامل توعه تا خودِتو بِشناسی و بِدونی اَز زِندگیت چی میخوای😊...پَس سَخت نَگیر رَفیق🤝،قَدرِ خودت و لَحظاتِ زیبایِ زندِگی رو بِدون و اَزش لِذّت بِبَر...♥️}