اخی....
انشاالله زودتر شرایطش فراهم شه و ازدواج کنید
بعضی وقتام تو برو خونه ی اونا
شوهر آبجی من بعد عقدشون دیگه خونه خودشون نمیرفت فقط خونه بابام اینا بود کلا..میخواست بره هم خواهرم نمیذاشت
هروقت میرفتم خونه بابام معذب بودم ..من یکی که ذله شده بودم دیگه از دستش
مامانت اینام حق دارن
خانواده اون ک ن .خانواده من حالا مامانم ظاهرو حفظ میکنه ولی فکمیکنم بیشتر از این دیگه نتونه تو ظاهرشم نشون نده دلخوریشو تعصبین مثلا خانواده مامانم شهرمونم کوچیکه واسه اینه...به نظرت چجوری بگم ک ناراحت نشه اخه تا الان نزاشتم بفهمه کسی با موندنش مشکل داره
ببین من اگه جای تو باشم اصلا به شوهرم نمیگم
و به مامانم هم میگم همیشه یه اولین نفری وجود داره
و همین روند ادامه میدم.
البته این نظر شخصی منه
شوهرت قطعا ناراحت میشه و حقم داره
اگ خاهر مجرد داری واقعااا بدون ک مامانت راست میگه همینطور برادر مجرد ... بعدم مادرت نگران شما بند وآب بدی و کلاااا داماد از یادش بره عروسی گرفتن باورکن هم تورو دوسداره هم دامادشو ولی برای پدرت سخته ببینه هرشب دخترش بغل دامادش میخابه یکم سخته برای پدر دختر ...تو هم خوب گناه داری بنظرم بیشتر برو خونه مادرشوهرت یا اینکه کلا کم باشین کنار هم تا خیلی ب چشم نیاد و حرف توش نباشه ان شالله زود عروس شی
ما که بدبخت بودیم، بابام هرچی پول داشت داد زمین کنار خونمونو خرید شوهرمم هرچی پول داشت داد به بابام که چکاشو پاس کنه، تا بازنشست شه پول بگیره، پول مارو بده جهازم بده من برم.
خانواده شوهرمم مذهبی و سنتی میگفتم عقد نباشید، شوهرم بهونه نی آورد پول ندارم باید کار کنم.
اینجوری از هر دو طرف حرف و فحش خوردیم
باهم برید بیرون، بهش بگو رفت و آمد زیاد صمیمیت زیاد میاره.
من دوس دارم ارزش و حرمت تو و خودم کم شه، فعلا چاره ای نداریم.
منم عاشق اینم پیش تو باشم ولی دوس ندارم تو فامیل و خانواده حرف دربیاد.
تازه تو عقد زیاد زاهم باشید میگن دیگه چه عروسی ی برید خونتون دیگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
