من از ماه اول فهمیدم باردارم ویار خیلی بدی داشتم تاماه چهارم از خونه هم نمیتونستم تکون بخورم روزی یه وعده میتونستم یکم بخورم دراز بکشم از هیچ چیز خوشم نمیومد و بالا میوردم، بعد از اون فشارم میفتاد بیحال میشدم،بعد از اون دل درد زیر شکم، بعد از اون خونریزی لثه که چیز جدیدتری بود ،دکتر دندون رفتم گفت ناراحتی لثه گرفتی یکماه بهم خمیر دندون و مسواک و برس مخصوص دندان داد ولی واقعا اذیت کنندست خلاصه هر چی که باید تو بارداری میگرفتیم من گرفتم و همچنان ادامه داره..........
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من دوتا بچه شیره بشیره آوردم اولی دختر دومی پسر.توغربت.با ویارهای بسیار وحشتناک.از خونه خودم متنفر بودم.حتی از لب گرفتن همسرم منزجر میشدم.رابطه نداشتم چون سرهردو جفتم پایین بود لک بینی داشتم تا دوسه ماه.هیجی دلم نمیخواست.همیشه حالت استفراق داشتم ولی نمیکردم بندرت میکردم.صبحا انقد عق میزدم جیگرم میومد دهنم.فقط ترش و شور میخوردم.حتی از میوه های شیرین هم مث سیب متنفر بودم.گوشت مرغ الانم بدم میاد.اه چه روزهای بدی بود خداروشکر گذشت.تاماه۶اینا ویار داشتم . وزن کم میکردم بعد تا زایمان پر میکردم
❤مثل یک معجزه ای علت و ایمان منی همه هانو بله هستند شما جان منی❤
خب ویار ی چیزیه ک خاطره میشه از مادر شدن مگه نه؟ یا من زیادی خوشحالم؟😂😂😂😂
برا من که اصلا خاطره نمیشه کلا مادر شدن پروسه سختیه و بعد بچه دار شدن سختتر ولی باید بیخیال بود همه چی با ارامش و صبر طی کرد که بشه بعدش مادر به خودش برسه و زندگی کنه