چن روز سرد سردم همسرمم کاری نمیکنه...انگار من دلقکم که همیشه باید جو خونه رو هیجانی کنم ...دلم میخواد خودمو بکشم از این زندگی مضحک خلاص باشم...دلم اصلا دختر نمیخواد چه حالی کردم که حالا یکی دیگه رو بدبخت کنم...پسر ها فقط مشکل اقتصاد دارن اما من مشکل هر مرضی رو داریم..
حالام از همسرم بهم میخوره انگار شعور نداره...نمیپرسه حالت خوبه...انگار من آویزونش باید باشم من به تو همیشه نیاز دارم اما تو بی نیازی
چرا سردی
ببخشيد من نفهميدم
منم گاهی اوقات اینطوری میشم ولی یه تغییر کوچولو توی زندگیت بده شاید دوباره روحیتو بدست اوردی
یعنی چی سردی؟؟؟
یه مدت به خونه هیجان نده به هیچ کس جز خودت فکر نکن کیکی که رو که دوست داری واسع خودت درست کن با چایی بیار بخور برو گل فروشی واسه خودت گل بخر برو باشگاه واسه لذت خودت بازی کن
وااا خب حتما جو هیجانی دوست نداره، اون که مجبورت نکرده و رو شاد کنی خودت دوست داری منتی نیست دیگه، این ربطی به زن یا مرد بودن نداره که تو خیلی خونواده ها برعکسه کاملا
عه....بی دلیل بی حس شدم نسبت به همسرم و اونم کاری نمیکنه که حس بگیرم
😐اتفاقا پسر ها هم کم بدبختی ندارن اگر مسئولیت پذیر باشن
ها؟؟؟؟؟
الان دقیقا از چی ناراضی اید ؟؟؟
از خودتون و سرد بودن تون ؟
از همسرتون ؟
حرفات یه جوری دوپهلو ه بعضیا متوجا نمیشن چی میگی
دختر دوست نداری؟ الان بچه به دنیا آوردی و دختر شده؟ عزیزم خدا هر چی بده سالم باشه خدا رو شکر کن این قدر دختر پسر نکنید خدا قهرش می گیره
