قطعا یه راهی داره ک رابطتون مثل قبل بشه ولی قطعا کم محلی و بی توجهی یا حتی فکرکردن به جدا شدن نیست!
راهکارهای زیادی هست ولی بستگی به شخصیت شوهرت داره
خودت بهتراز هرکسی شوهرتومیشناسی پس راهشو خودت میتونی پیدا کنی
مثلن توزندگی ما وقتی یکیمون قهر میکنه طرف مقابل انقدر توجه# میکنه و معذرت خواهی میکنه ک قهرمون تموم بشه
ممکنه کسی با کم محلی برگرده شایدم با زور و تهدید یا.... بالاخره هرکسی یه جوره
فکر کن ببین وقتایی که خیلی قهرتون شده چطوری برگشته یا کوتاه اومده
اگه یه جوری وادارش کنی حرف دلشو بزنه و خواستشو بگه نصفه مشکلتون حل میشه
نمیدونم اگ براش نامه# بنویسی بذاری تواتاقش جواب نامه رو میده؟؟
یااگ ببینه توهم گشنه موندی کوتاه نمیاد؟
اگ بیاد خونه ببینه دورازجون سخت مریضی نگرانت نمیشه؟من گاهی خودمو به مریضی میزنم این جواب میده؛)
خب دلایل قهر ها با هم فرق می کنه شوهر من واسه باج گیری بود که قهر می کرد وکنترل کردن من اوایل نازشو می کشیدم بعدا به کمک مشاور فهمیدم این جایزه دادن به رفتار اشتباهشه و توجهی که از راه اشتباه می خواد به دست بیاره در ضمن اونقدر قهر می کرد که دیگه واقعا قدرت اون همه ناز کشیدن نداشتم این طوری منم کارهای خودمومی کردم و خودش کم کم آشتی می کرد و کمتر شد البته هنوز هم خیلی زیاده
بگو خرید واجب داری تا یه جایی ببردت
یا وقتی سرکاره اس بده بگو فلان چیزو بگیره برات بیاره ببین میگیره؟
یا اون پیرهن شلواریو که میپوشه برا کار بشور جوری ک وقتی میخوادش خیس باشه ببین سراغشو ازت میگیره خلاصه یه کاری بکن سکوتشو بشکنه
یه چیزی بگم بهتون درسته خیلی سخته و عذاب آوره ولی باید بیخیال بشی اینجوری تشنه تر میشه بزار تا اخرش بره کاری نمیتونه که بکنه دلش رو میزنه تجربش رو دارم من
اتفاقی نمی افته اما تموم مدتی که باید حواسش به زندگی باشه توی لاک خودشه و تو ذهنش مشغول خانوم اینا هم خیانته خیانت ذهنی البته می دونم بهترین کار بی تفاوتیه اما خیلی ازار دهنده است و عصبانیتم را نمی تونم مخفی کنم میشه این که بهش تیکه میام
آه عزیزم میفهمم چی میگی جاری منم یه سال پیش گفت ک شوهرت ب من چشم داره نابود شدم اصلا از شوهرم سرد شدم ولی بعدش با دلایل کوچیک خودمو قانع کردم وارتباط رو برای همیشه باهاشون قطع کردیم حتی سلام علیک هم نداریم خدارو شکر ک از زندگیمون گم شدن بیرون زنیکه ی هرزه میخواست خودشو ب شوهرم غالب کنه حالا مسئله توک راحتتره تو خواهر شوهری یه ذره برادرتو پر کن ک رو حجاب زنش حساس باشه والکی عشوه گری نکنه
جاریه من گفت تو کاری میکنی ک مردا بهت چشم داشته باشن 😐
منم دیگ رفت و امدندارم ..البته بخودم نگفته بود ب مادرهمسرم گفته بود..راستش هروقت همه جم بودن منو نمیگفتن برم جمعشون ..نمیومدن ..میخواستیمم بریم میگفتن ن فلان حاییم و اینل ک بعد ها فهمیدم بامن مشکل داره
دقیقا چه تیکه ایی انداختی بهش ؟؟
من دقیقا در شرایط شما قرار گرفتم و مثله شما ریلکس هم نبودم یعنی یه مدت مثله خوره افتاده بود به جونم اینفکرا منم جاریم دقیقا مثله زن داداش ما ولی جاری من خوشکل نیست خیلی خیلی آرایش میکنه و مو درست میکنه و بی حجابه و اینا به کنار رفتار خاصی تو جمع نشون میده از خودش و جلب توجه میکنه اونم از بردار شوهرم بزرگتر سنش...
ولی به قول شما این شوهر ضعیف من بود که فقط بهش توجه میکرد و حرصم میداد دوتا برادر شوهر دیگه داشتم ولی اونا عینه خیالشون نبود ولی شوهر من کلا رفتارش عوض میشد میدیدش...منم مثله شما اصلا حساس نبودم و قابل مقایسه نمیدیم اون رو که بخوام حساس باشم
ولی بعدش تو مهمونیا خیلی تابلو متوجه رفتارایه شوهرم و توجه هایه بیش از اندازش شدم
ولی اخرش دیدم باید عادت کنم خیلی سخت پذیرفتم
خیلی جادخورد اصلا فکر نمی کرد دیده بشه وقتی هم فهمید فکر نمی کرد مدت زیادی مراقبش بودم مسئله اینه که فقط ناراحته دستش رو شده نه این که از کارش خجالت بکشه بهش گفتم تو انگار رودر وایسی با خودت را گذاشتی کنار زن متاهل تو جمع خانوادگی تو حریم خونه جایی که شوهرش هست واقعا فکر می کردم چشم پاکتر ازذایندحرفها باشی
دلایل قهرها متفاوته شوهر من دقیقا به دلیل باجگیری و کنترل این کارو می کرد شاید اگه کسی واقعا بهدخاطر نا امنی عاطفی یا دلخوری قهر می کنه و نمی تونه در موردش صحبت کنه به وجود اوردن فضای دوستانه کمک کننده باشه
امیدوارم پیشتر نرن و همین قدر بمونه الان یه دوستی از موردی که نادیده گرفته بوده و ماجرا خیلی پیش رفته بوده برام گفت واقعا نگران شدم جالبه خصوصیات مشابهی دارن این خانم و اون خانم این هم آرایش و پوشش سنش مشابه اون خانومه
نمیدونم ولی واقعا کارش بچگانس
شوهر من عینه یه نوجون ۱۸ ساله خودنمایی میکرد و اصلا یطوری خودشو گم میکرد میدیدش والا الانم عادت کرد یکم دیگه مثله قبلا نیست ولی چنماه پیش که مهمونی بودیم جاریمم ماه اخر بارداریش بود و بازم در اون وضعیت موهاش رو ویو کرده بود یه عالمه آرایش کرد بود کلا روسی هم سر نمیکنه و بلوز شلوار میگرده شوهرم عقبتر از مننشسته بود مننمیدونم چی شد برگشتم طرفش دیدم داره عمیق نگاش میکنه مناز جا خوردنش فهمیدماصلا حواسم نبود...ولی دیگه برام مهمنیست بزار نگاه کنه تا چشمش دربیاد احمقه دیگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
