صاحبخونه

من میرم خودم دوش میگیرم تا اومدم دیدم صاحبخونمون رفته پایین داره به منو شوهرم فحش بدوبیراه میگ...میگفت من بالا نشستم ی استکان شستم این همش اب مصرف میکنه اینا دخترم هم پتو داشت اینو شست باز اومد من بهش پتو دادم تا پتوش خشک بشه..حالااینا خیسش کردن..منم اعصربم خورد شد..گفتم واقعا زشته که ما با هم دوست بودیم نون نمک همو خوردیم .خیلی زشته الان اینحوری حرف میزنی پیش یکی دیگ..گفت ن حقتونه..منم گفتم من انقد پتو دارم ک اگ چنددا رو هم بشورم باز پتو دارم ک استفاده کنم شما ندارید بیاید من بهتون بدم..بعدم گفتم من هر چقد اب مصرف میکنم دارم پولشو میدم به کسی ربطی نداره..بعد اون بدون اینک چیزی بگ رفت بیرون منم باصدای بلند به پایینیه کلی حرف زدم که هر روز سروصدا دارن من ارامش ندارم پسرش معتاده هز روز میان زنگ مارو میزنن اشتباهی من باید کلی بترسم که بلای سرم نیارن این معتادا..تا الان دوباره......

خواهر شوهرم خونمون بود بچه اش دوبار در خونمون باز بسته کرد اومد میگ مهدیه خانم اروم تر چ خبره...منم داغ کردم شوهرم میگ..بیخیال باشم اخه همش ۶ یا ۷ ماه قراره باشیم میریم خونه خودمون..به دخترش بگم؟

حالا..من همش ماهی ۱یا ۲بار مهمون دارم..از صبح تا غروب که شوهرم بیاد ی برق روشن نمیکنه تا شوهرم بیاد صدامون در نمیاد که دختراش میگن اصلا معلوم نیس شما خ.نه اید یان...خیلی ساکتیم..واقعا حقمه اینهمه حرف شنیدن..

حالا خود صاحبخونمون..ی سره سروصدا داره اهنگ میزنن صداشو بلند میکنن شیشه خونم صدا میده پارتی میگیره..ما هیچی نگفتیم...نصف شبی ساعت ۲صبح تو راهرو پاشون محکم میزنن رو پله چند بار شوهرم با سروصدای بلندشون از خواب پرید بنظر شما من نباید چیزی بگم؟چیکار کنم واقعا؟

اخه..واقعا برام سخته از این ادما حرف بشنوم...

مرسی عزیزمم..که راهنمایی کردی..واقعا نمیدونستم چیکار کنم😘😘