2733
2734

من روح دیدم یبار

یه فامیل نزدیکیداشتم چهارسال پیش فوت کرد بعد حدودا دو روز بعد فوتش بود که یه جایی رفته بودم که شلوغ بود و همه نشسته بوذن و ازاون مرحوم حرف میزدن و‌بقوله گناهشو میشستن 

من چون اون ادمو خیلی دوست داشتم تحمل اینو نداشتم که حرفاشونو بشنوم رفتم تویکی از اتاقا و نشستم بعد دیدم یه سایه سفید رنگ مرتب ازاین ور اتاق به اون ور میره اول فکر کردم توهم زدم بعد خیلی خوب اون بادی که با حرکت کردنش ایجاد میشد و حس کردم‌

و‌گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم🌸

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

منو بلایکین ب لبیسسزدکجهعغففقی. ئووپکنتعغغفبسششقق

یه روزی رفتیم تو کوچه با دوستامون بازی کردیم بدون اینکه بدونیم اخرین بار بوده😥😣کی فکرشو میکرد یه روز با ادمایی حرف بزنیم که تا اخر عمرمون شاید هیچ وقت نبینیمشون🤩😍
2740
☹️یا خود خداااا پ چرا تشنج کردی

پسرم ای کار کرد خخخخخ

یه روزی رفتیم تو کوچه با دوستامون بازی کردیم بدون اینکه بدونیم اخرین بار بوده😥😣کی فکرشو میکرد یه روز با ادمایی حرف بزنیم که تا اخر عمرمون شاید هیچ وقت نبینیمشون🤩😍

منم با یکی از دوستام رفتم سر خاک یکی بعد وقتی برگشتم یه خانومه اومد جلوماشینمون تکون نمیخورد بعد گفت تو دختر فلان خانومی به دوستم

دوستمم گفت اره

(مادر دوستم وقتی دوستمو ب دنیا اورده مرده)

بعد اون خانومه همشش دوستمو بغل میکرد بو میکرد

اصلا عجیب شماره دوستمو گرفت گفت بهت میزنگم

بعد نگا کردیم اصلا نموند دیگه ب هوای اینکه دوست مادرشع رفتیم

شب مادرش اومده بود ب خوابش گفته بود فلان خانوم من بودم

انقد تو نیومدی پیشم خودم اومدم

دیگه چن جا هم رفت گفتن که حقیقته🙄🤗



صلوات

عموم فوت كرده بود شب اول قبرش بود شوهر و بچه ام خوابيده بودن

منم داشتم براش همه سوره هايي كه برا راحتي اون شب ميخونن و ميخوندم براش

فقط چراغ اشپزخونه روشن بود

يهو يه صدايي اومد و پق همه جا ظلمات شد

ببين منو ميگي داشتم ميمردم

فقط شوهرمو صدا ميزدم اونم خوابش سنگييييين

حس ميكردم احاطه شدم چشمم هيچ جارو نميديد

بعد شوهرم بيدار شد رفت برقارو چك كرد سالم بودن كل ساختمون برق داشتن الا ما

شوهرم گفت بايد برم از پايين نگاه كنم كنتور رو

التماس ميكردم نرو

فكر كنين وايسادم دم در خونه تا بياد حالا بچمم تو اتاقش خواب بود من برا اونم ميترسيدم!!!

بعد پايينم خبري نبود زنگ زديم اداره برق حالا ساعت ٢نصفه شب!!!

اومدن گفتن هيچي مشكلي نداره🙄


منو آذر صدا کنید😊

وااای من داشتم میرفتم حمام با این چیزی که شما گفتید عمرا دیگه بتونم برم😕😕

این هم نفسی چه حس و حالی دارد😍در وجود من دو قلب دارد ضربان....  میشه برای نی نیم صلوات بفرستید  
منم با یکی از دوستام رفتم سر خاک یکی بعد وقتی برگشتم یه خانومه اومد جلوماشینمون تکون نمیخورد بعد گفت ...

اولش ترسناکه مه بهش فکر میکنی 

اما بعد میبینی درعین ترسناکیش قشنگ هم هست 

حس مادری رو ببین 

و‌گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم🌸
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز