2777
2789

خانم پاليزگر❤❤❤هنوزم گاهی ميبينمش،دوسش دارم خیلی،خدا حفظ اش کنه

معلم کلاس دومم خانم عسگری

کلاس سوم خانم لاله پا

چهارم ب بعد دیگه معلم زیاد داشتم هردرس یکی اسماشون خیلی یادم نیست😁😁😁


یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

اول خانم کردگار

دوم خانم پناهیان

سوم خانم اقربی

چهارم خانم عل حسینی

پنجم خانم محبی

الان سی و یک سالمه......یادشون بخیر

یاد روزای خوبی انداختی منو.....ممنون

😇😇😇اندوه من این است که در عصر حواشی...‌.‌‌‌‌‌‌..........یک لحظه به فکر من بیچاره نباشی😇😇😇

سال ۵۶ خانم مکنت جو ....نمی دونم اهل کجا بود زنده هستش یا نه ....اگه زنده هستش خدا سلامتش بداره ..اگه نه خدا بیامرزه

 یه روزی مثل همین امروز  نه موی سپید داشتم نه غصه و دغدغه برای فردا .درست مثل امروز  دخترم بی دغدغه مست جوانیم بودم و  در اوج ...  اما الان من می دونم که چقدر زمان زود می گذره... پس  دخترا و پسرای  من قدر لحظاتون رو خوب بدونید ((مادری))

خانم باقری

کاش برمیگشتم به همون دوران...

دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....
خانومه اشرفی  هیچوقت یادم نمیره  منو از کلاس انداخت بیرون بعدشم کتاب ریاضیمو پرت کرد بیر ...

به خاطر معلم از ریاضی بدت اومد یا به خاطر اینکه درس سختیه..🤣🤣🤣🤣🤣🤣

منم معلم چهارمم آبله مرغون گرفته بودم چند روز غایب بودم نه چیزی بلد بودم نه تکلیفی نوشته بودم.. مامانم بهش سفارش کرد از من درس نپرسه.. مامانم که رفت منو برد پای تخته درس پرسید بلد نبودم با ختکش منو زد مشقها رو نگاه کرد من ننوشته بودم نمره مو کم کرد..

گاهی میبینمش..

ازش متنفرم...

همه یادشونه انگار ولی من فامیلیشو یادم نیس حتی قیافشو بنظرتون الزایمر زودرس گرفتم یا حافظمو یمدت از دس دادم؟؟؟!!!¿¿¡¡¡

ولی یه چیزی رو خوب یادمه سرکلاسش خوابم برده بود چادرشو انداخته بود روم  تا سرما نخورم ان شاالله اگه زندست هرجا هس خوشبخت وسعادتمند باشه اگه هم فوت شده جایگاهش بهشت باشه

-مامان                                                          -تُ  روی زَمین  خُدای مَنی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792