حالا که این متنو مینویسم قلبم پر از آلام و درده
دوست دارم واسه بخشیده شدن نابترین و اعجاب انگیز ترین کلماتو به رقص در بیارم
اما چه کنم قلمم ذهنم دستم همه ناتوان شدن
من دیشب به بیرحمانه ترین شکل ممکن قلب ستون زندگیمو شکستم
دیشب با تمام نمک نشناسی نقدش کردم پشت سرش حرف زدم
حرفایی که فقط از روی هیجان بودن و کاملا بی منطق و از پایه و اساس غلط بودن غلط غلط
اینجام تا از صمیم قلب اعتراف کنم،اعتراف به ناتوانی خودم مقابل عشق تو ...
من قلب مردی رو شکستم
که 5 سال از عمرشو برام جنگید
جلو همه وایساد تا من لباس عروس بپوشم
پسر اروم و مغرور، شیطون شد. تا من بخندم
نخورد تا من بیشتر بخورم
نپوشید تا من بهتر بپوشم
نخوابید تا من بیشتر بخوابم
مقصر شد تا من بی تقصیر باشم
باخت تا من برنده شم .خم شد تا من محکمتر بایستم ....
اما من .لعنت،لعنت به منی که نیم منم بی تو نیست .
اگه یه نفرو تو دنیا دارین که بی قید و شرط با تمام کاستی هاتون ضعفاتون دوستتون داره بی شک شما خوشبخت عالمین ....نه هیچ چیز دیگه ای ....
من آمادم واسه جبران تمام حرفایی که مثل خنجر به قلبت زدم
دوستان از عشقم بخواید منو ببخشه
ممنونم
مخاطب خاصم اگه سهم من از این دنیا فقط تو باشی برام کافیه