بخدا برادر شوهر کوچیکه تو خونه مادر شوهرم زندگی میکنه. همه خرج خورد و خوراکش با مادر شوهرمه حتی پول آب و برق هم نمیده! وقتی بچه دار شد از کار انداختنش بیرون هفت ما بیکار بود مادر شوهرم پوشک و شیر خشک میخرید حالا ما بودیم کی میخواست خرج بچمونو بده! خب منم اگه اینطوری بود ده تا میاوردم
خلنواده همسر من واسه عروسی ما و قبل و بعدش حتی یه هزارتومنی هم کمک ما نکردن
هی گیر میدادن به بچه
من یه بار به مادر شوهرم گفتم هنوز داریم قسطای عروسیمونو و .... میدیم، بچه خرج داره، اگه همه هزینه هاشو شما‌تقبل میکنید میارم، دیگه از اون روز نمیگه
تاجایی كه میتونی كمتر برو خونشون بهترین راه اینه كه حرف دلتو بهشون بزنی. منم مادرشوهرم یه حرفی رو صد بار میگه هرچی هم میگی ن فلانه بهمانه ب خرجش نمیره تكرارمیكنه. وكارخودشو میكنه. منم هم كمترمیرم هم مساءل خصوصیمونو پنهان میكنم و هم حرف دلمو اكثر اوقات میزنم میخوان ناراحت بشن میخوان نشن.ارامش خودم مهمتره.😁
همه مثل هم نیستن...یکی مادرشوهرش خوب شده لزومی نداره مال بقیه هم خوب باشه یا برعکس...ما عروسا مجبوریم احترام بزاربم اوناهم سرشون به سنگ میخوره یه روزی چاره چیه...من که میگم همین که شوهرمو خوب تربیت کرده خداروشکر دیگه توقع ندارم
ای بابا پس ماها که واقعا نازایی داریم چی بگیم. هفت ساله ازدواج کردم و پنج ساله دارم درمان میکنم اما هنوز نتیجه نگرفتم. الان اگر تو یه جمعی باشم مهدر مورد بچه دار شدن حرف بزنن نگاه سنگین اطرافیان رو خودم خیلی حس میکنم. شوهر منم داداش کوچیکش چند سال بعد از ما ازدواج کرد و الان بچش یه سال و نیمشه. خیلی خیلی خیلی سخته که عاشق بچه باشی و کلی هم برای به دست آوردنش تلاش کنی و نگاه و گاها تیکه های اطرافیان تحمل کنی و دم نزنی و بچه هاشونم میبینی بتونی خودتو بی تفاوت نشون بدی و لبخند بزنی
خدایا به داده و نداده ات شکر
خدایا تا هر وقت که دوست صبرمو امتحان کن امیدوارم بتونم بنده صبوری برات باشم و ایمانم هر روز قوی تر بشه🙏🙏🙏
