واي مث مني
حالم ازشون بهم ميخوره
ميگفتي چشم مرسي كه گفتيد اتفاقا تبرك هم هست من نيت ميكنم ايشالا خدا يه بچه سالم و صالح بهم بده ولي نه سال ديگه چون خدا خودش ميدونه من برنامه ام مثلا براي سه سال ديگه هست. توروخدا دعا كنيد غافلگير نشم يهويي زودتر خدا هديه شو بفرسته
ول کن بابا.8ماه گذشته بود از عروسیم خواهر شوهرم گفت پس تو کی حامله میشی؟برگشتم بهش گفتم عزیزم من نازا هستم.دیگه هیچ وقت حرفش رو تکرار نکرد
خیلی جالبه اینجا هرکی تاپیک میزنه باعرض معذرت بی سرو زبونه
به جای حرص خوردن و خودخوری همونجا جوابشونو خیــــلی محترمانه بده.
نزارید هیج حرفی تو دلتون بمونه و کینه بشه
برای منم همینجوریه.یه آدم نفهم که هیچ درک درستی از بچه داری نداره.ولی شوهرم حالشونو گرفته و بهشون گفته کسی جلوی زن من از بچه دار شدن حرف نزنه
بچه برادر شوهرم همون که میگن سه سالشه اینقدر بده که حد نداره شوهرم اینقدر آرومه ولی هروقت میریم اونجا عصبی میشه و سر درد میگیره از جیغ ها و بی ادبی های اون! همش میگه اینو میبینم گه می خورم بچه دار شم اینجوری! امشب بخاطر همین جیغ های بچه شام دعوت بودیم و شب نشینی شوهرم سر درد گرفت رفتیم شام خوردیم برگشتیم. تو را همش میگفت بچه نیست که گه بار آوردن! اصلا ادب نداره . یه ذره بچه از هیچکس حساب نمیبره همش جیغ میکشه اگه بهش بگی ساکت میگه دیوس!!!) یعنی ادب رو حساب کنید دیگه!
