2777
2789
عنوان

درد دل دخترونه

1267 بازدید | 21 پست

بابام یه آدم تحصیل کرده ست و نسبتا آدم مطرحیه ولی مامانم تحصیلاتش در حد ابتداییه..یه دختر روستایی که اومده تو یه شهر دیگه که خیلی با محیط شهر و استان خودشون بیگانه ست..بخاطر شغل پدرم با آدمایی زندگی کردم که مدلشون به طرز تفکر خونواده م نمیخورد‌‌‌.من موتدم معلق و از هردو طرف مورد قضاوت.از بچگی مامانم مث مامانای دیگه جاهایی مثل استخر و رستوران و  دوره های دوستانه نمیرفت..منم یا نمیرفتم یا با دوستام میرفتم.الان که بزرگ شدم بزور میخواد منو اجتماعی کنه ولی من نمیتونم حتی اعتماد بنفس اینکه برم باشگاهو ندارم..صحبت کردن عادی مو یادم رفته گاهی زبونم میگیره..یه آرایش ساده دخترونه یا درست لباس پوشیدنو بلد نیستم چون مامانم هیچ وقت اهل اینطور چیزا نبود..خلاصه که خیلی اعتماد بنفسم پایینه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اشتباه میکنی دخترم بهر حال خاتوادت هر جور باشن تو باید این چیا رو از اجتماع اطرافت یاد بگیری.همون تو باشگاه ارایشگاه رانشگاه...مامان من بر عکس میگه به من نگاه نکن من مال قدیم تو خودت با امروزی ها وفق بدع بعدم نت هست از کوچکترین مسایلت بزن تو نت تو به دفتر بنویس اجرا کن به مرور یاد میگیری😉

آرایش و لباسو که اینقدر پیج های مختلف زدن راحت میتونی از اینترنت یاد بگیری

سلیقه میخواد😐من کور شده سلیقه م😅بعدشم تا چیزی بشه مامانم میگه وای چقد خرج لباس میکنی وای این قروفرا چیه...درصورتی که دوستام همیشه خدا تیکه میندازن بهم میگن یا هیچی نداری یا مث پیرزنا لباس میپوشی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792