سلام،من عقد كرده هستم سه روز بود كه خونه ي پدر شوهرم بوديم و ديروز مامانم زنگ زد شام بياين اينجا و ازونجا ك پدر شوهرم اينا مهمون داشتن گفتم نه مامان حالا شايد بعد از شام اومديم...بعد از شام ك مهمونا رفتن ب شوهرم گفتم بريم خونمون گف ن حالا ن فردا گفتم چرا اخه دلم واسه بابام تنگ شده گف حالا باباتو ميبيني گفتم فردا خونه نيس گف بنزين ندارم گفتم من ك خودم بهت پول بنزين دادم ب من ميگ بنزين ندارم ديگه گذشت و من ب مامانم گفتم ك نميايم خسته ايم فردا ميايم ولي مامانم يچيزايي فهميد تا صبح ك از خواب بيدار شديم مامان زنگ زد ك بيرونم براي ناهار چي ميخوريد بگيرم من ب شوهرم گفتم اونم گفت ن بابا من نميام ميخوام برم خونه دختر خاله بابام اش بخورم منم گفتم كه مامان فقط خودم ميام ميخواد بره مهموني مامانم فقط گف بهش بگو دستت درد نكنه منم ديدم مامانم ناراحت شد فوق العاده بهم ريختم و رفتم تو خودم يهو ديدم شوهرم اومده ميگه چرا لچ كردي گفتم من لچ نكردم هرجا دوست داري برو اگه دختر خاله بابات واست مادرزن پدرزنت ميشن هميشه برو بعد فورا زنگ زد ب مامانش(خونه ي دختر خاله ي باباش بود رو ب روي خونشونه)گف ميخوام ببرمش خونه مامانشينا حالا پريده ب من ك چرا ظهر ميخواي بري خونه دختر خاله بابات مامانش اومد و من اومدم تو حياط گفت خستم كرده چ گوهي خوردم زن گرفتم يهو زد تو گوشم فقط نشستم تو پله ها اشكام ميومد يهو ديدم ي چيزي خورد تو كمرم اقا كفشهارو از بالاي پله ها ميزد تو كمرم بعدش ب مامانش گفتم فقط زنگ بزن اژانس من برم مامانش گف حالا بيا تو گفتم من يك دقيقه ام پامو تو نميذارم فقط زنگ بزن اژانس يهو ديدم گف تو اگه شوهر نگه دار بود ك نامزد اوليتو نگه ميداشتي من بايد منت بذارم سرت كه اومدم گرفتمت ب مامانش گف طلاقش بديد اين همه دختر تو خيابون ريخته بريد واسم بگيريد من فقط ي لبخند زدم گف اين عنو ميخوام چكار گفتم درست حرف بزن اگه بابام بفهمه دستت روي من بلند شده ك بهت ميگه گفت ميخواد بزنه توگوشم بزنه من ك از خدامه برم ديه بگيرم منم گفتم كم ريختن ب حلقت گشنه ديه اي بد بخت بعدم اژانس رسيد و اومدم خونمون ب مامانم گفتم مامانم زنگ زد بهش مامانش جواب داد گف گوشيو بده ب پسرت يهو ديديم قط شد ديگه نه خودش جواب داد ن مامانش ،زنگ زد ب پدر شوهرم گفت اين رويه اي ك پسرت گرفته درست نيست و حرفايي ك پسرش ب من زده بود رو زد و گف فك كرده دختر من بي كسه ميخواد طلاق بده مثه مرد بياد جلو باباش گفت نه غلط كرده و اينا گفتم ميرم سراغش ،مامانم زنگ زد ب مامانش گفت طلاق دخترمو بده و اينا گفت ب من ربطي نداره ب باباش بگو و اينا از صبحم از هيچكدومشون خبري نيست
خوش بحالت لااقل خانواده ات پشتت هستن
من ک هیچ کسی روندارم لااقل طرفدارم باشه
وااااایه من،،،،،،کفش زده هیچی نگفتی؟من بودم یه لنگه میذاشتم دهنش یه لنگه دهن ......استغفرالله دهن آدمو باز میکنن
بدرک طلاق بده برو پی زندگیت غثه خوردی
وقتی روت دست بلند کرد مامانش هیچی نگفت؟ جلوشو نگرفت؟
ببخشید ولی این آدم مرد زندگی نیست . خوبه که خانوادت پشتت هستن . این از الان داره کتک میزنه سرکوفت میزنه وای به آینده
وایییی.ولی خدا وکیلی اگه کنار بیایو باهاش بمونی دیوونه ای...ایندت نابود میشه دختر.حتما حتما جدا شو .کسی که دست بزن داشته باشه مرد نیست. نره خره
طلاق بگیر این زندگی زندگی بشو نیس
عقدی ک ینی چی باید اونجا میموندی
شب میومدی خونتون
ناراحت شدم واقعا متاسفم واسشون
ک ی ذره شعور ندارن
این خانواده شوهرت انگار مریض روانی هستن
شوهرت که اصلا پختگی یه مرد رو واسه تشکیل خانواده نداره
بعدشم مگه خودش سر کار نمیره که پول بنزینشو تو میدی؟
چزا اینقدر تو عقد حودتو سبک می کنی که سه روز خونشون بمونی
عروس تو عقد فقط نیم ساعت یه ساعت مث مهمون میشینه و میره خونش. شب نباید بمونی
مردی که اینقدر بچه ست به درد زندگی نمی خوره
بعدم چرا تو عقد میرید میمونید.چرا برا خودتون ارزش قائل نیستین.
اصلا اشتباهه که عقدی میمونی خونه اشون
وا چه بی فرهنگ
هیییییی....اما ن ازین روزگار
خدا بهت رحم کرده تا حالا تعادل روانی نداره چرا یهو اینطور شلوغش کرد
