آره مستقيم جهنمه
ولى خب صداى اذان ك شنيدم بيشتر دل خودم آروم شد آخه تا صبح پشت پنجره بودم ترس داشتم وحشت داشتم خدا از گناهش بگذره خيلى كار بدى كرد ميگفتن عصرش با زنش دعوا كرده ساعت ٩ و نيم شب صداى بدى شد همهمه شد گفتن آقاى فلانى خودشو كشت
امروز اصلا حالم گرفته بود روحيم داغون بود اصلا از رختخواب بلند نشدم هنوز تو رختخوابم