همیشه وقتی خودشو تو آینه نگاه می کرد , آینه , یک چیزی رو همیشه خوب نشون میداد و اونم بغضش بود! برای همین , آینه رو ایندفعه برعکس کرد !
چند روز گذشت . . .
دوست داشت بازم خودشو تو آینه نگاه کنه . طاقت نیاورد . بالاخره آینه رو درست کرد . ایندفعه آینه داشت گریه شو نشون می داد . . .
اگر نور سایه داشت،حتما برایت می نوشتم،سایه ات بر سَرم مستدام!پدرم.