تو تایپیکای قبلیم توضیح دادم با شوهرم مشکل داشتم اومدم خونه مامانم اومد باکلی اصرار و خواهش و تمنا از خودم و خونواده م معذرت خواهی آشتی کردیم و زد زیر همه چیز که من الکی بدبین شدم بهش هیچی نیست و ....
من تو این مدتی که برگشتم اصلا اصلا مثل قبل باهاش نیستم خیلی سرد شدم دست خودمم نیست قبلا تا نمیومود خوگه لب به غذا نمیزد یه وعده نبودم خونه کلی براش دلسوزی میکردم که برو فرستوران برو فلان جا حتما غذاتو بخوری اما الان از گرسنگی هم بمیره به ت.خ م.م نیست خودش فهمیده سگ محلش کردم مستقیمم بهش گفتم همه دنیا رو میذارم کنار فقط و فقط بخاطر دخترم زندگی میکنم
قبلا خیلیصرفه جویی میکردم الان فقط دارم ب خودم میرسم ۲ میلیون اورد گذاشت واسه خرجیم به ی ماه نکشیده همش و خرج کردم😋😋😋😋😋