کاش من امشب بمیرم

 فقط باید سونوگرافی بری ببینی بقایا مونده یا نه بعد بری دکتر  . و دکتر طبق اندازه مونده تو رحم میگه که ایا با قرص دفع میشه یا با کورتاژ. اگه هم که چیزی نبینه که هیچی رحم پاکه و نیازی به چیزی نداری.فقط اگه مونده باشه بعده دو هفته تب و لرز میکنی من اینطوری شدم و اینکه تو این دوهفته خونریزیم مداوم بود ولی اگه خونریزیت کاملا بند اومده باشه یعنی دفع شده فقط لک تا چند مدت میبینی اما اگه مونده باشه مثه من تا راه میرفتم به خونریزی میوفتادم .

کدوم دختر ؟مشکل شوهرت بود

مجبور بودم نمی شد

الان دارم جدامیشم

بنظرم یه تیک بزرگ سیاه رنگ دفع کردم

اما هنوز میگن بقایا دارم 

سونو واژینال انجام دادم اما دکتر احمق هیچی جزسفکسین نداد دلیلشم نفهمیدم گفت دوهفته دیگه بیا اگه مونده بود برو کورتاژ

 تو سونو واژینالت نزده رزیدویت چقدره اندازش؟ ببخشید من دیشب نتم قطع شد با گوشی شوهرم میام اونم خاموش،شد دیگه روشن نکردم تا امشب که باز اومدم شرمنده

اره بعد جفت شم هنوز هم بقایا دیگه هست غصه نخور فقط خیلی از خودت مواظبت کن میفهمم چقدر اذیت شدی اما من دیشب ازینکه گفتی قلب داشته و خودت سقطش کردی خیلی گریه کردم یاده بچه خودم افتادم بعد ه اون دعوا قلبش دیگه نزد سه هفته هم صبر کردیم اما الکی بود ولی تو خونش گردنته ...ولی تاپیک قبلتو خوندم فهمیدم واقعا چاره ای نداشتی شوهرت خیلی اذیتت میکرده. فقط گفتم خدایاا به تو  گلم صبر بده تا بتونی دوباره راحت و بدون هیچ تکیه گاهی کمر تو راست کنی

بهم گفت ضخامت رحم ۱۴هست یه عدد ۱۴ با ۷۷ داخلش نوشته

اره ممنونم برام دعاکن بتونم جدابشم مستقل بشم پول خونه رو بتونم جور کنم کسی رو ندارم ازش قرض کنم

 فککنم طوله رحمت بوده یعنی پاک بوده وگرنه من با اونکه تو بیمارستانم رفتم واسه کورتاژ چون خونریزی افتاده بودم احمقا گفتن اون داره خودش میوفته یه سونو میگیریم اگه چیزی دیده شد کورتاژ اگه نشد که مرخصی منم سونو خوده بیمارستان دانشجو ها گرفتن گفتن رحم پاکه ولی با وجود خونریزی،شدید من منو مرخص کردن اما تا دو هفته بعده بیمارستانم خونریزی داشتم و هربار بلند میشدم از جام یه تیکه میوفتاد تا اینکه بعد دوهفته رفتم دکتر گفت توقع داری باور کنم چیزی بازم ازت دفع شده وقتی رحمت پاک بوده دیگه یه شارلاتان بازیی در اورد که برگشتم خونه ولی بهم قرص داد من تا قرصاشو خوردم بعده دو ساعت یهو دیدم ترشحم سفید شد و خوب شدم ولی تا میخاستم راه برم بازم همین میشد که بیست و پنج روز از بیمارستانم گذشت و یازده روز از اون دکتر که بهم قرص داده بود به خیال اینکه خوب شدم رفتم واسه شوهرم خرید لباس بگیره که یهو تو فروشگاه که داشتیم راه میرفتم بنظرم شد فروشگاه دور سرم چرخید شوهرم سریع منو گرفت اورد خونه یه چیزی اندازه دو بند انگشت یه لخته خونیه سفت ازم دفع شد که گذاشتم تو پلاستیک گفتم همینو ببرم دکتره نشون بدم بزنم تو سرش که این چیه ازم دفع شده بعدشم من بخاطر کورتاژ بستری شدم ولی چون یکی دیگه رو اشتباهی جای من برد مجبورشدم صبرکنم که فرداشم این اتفاقا که بالا نوشتم واسم افتاد و مرخص .عزیزم اون تیکه رو نگه داشتم دیگه اومدم خونه تب و لرز شدیدی کردم طوریکه از درد نایه راه رفتن نداشتم همش سرمام میشد حالم خرابشد بعد شوهرم گفت میبرمت بهترین سونوگرافی که تو مشهده و تشخیصش خیلی دقیقه که حالم بهم خورد و رفتیم دکتر و دکتر هم منو فرستاد همین سونو گرافی اورژانسی تا سونو کرد گفت رزیدوی هشت میلیمتری داری که سرچ کردم رزیدوی چیه زد یعنی بقایایه حاملگی که ساعت یک شب بستری،شدم بیمارستان😢😢 و کورتاژ دکترا گفتن خیلی خدا رحم کرده به حالت و اینکه میگم شوهرم اینطور خوب شده بود افسوس نخوری هزیزم خوبیش فقط همین چند ماه بود و بعدشم افسردگی حاد گرفت بخاطر مرگه بچم و تا الان که الانه میگه دیگه نمیخام ولی زندگیم داره خراب میشه . .و  منم داغون و خستم 😔 

عزیزم چقدر سختی کشیدی خدابهت صبر بده

انشاالله خدابهت یکی سالم صالح تودامنت بزاره 

برای منم جدیدا ازم گوشت سفید میاد انگار باماهیانه فرق میکنه از دیروز اینجوری شدم یعنی اخرشم بایدبرم کورتاژ کنم

خداروشکر میکنم که سقطش کردم چون میخوام جدابشم این بچه فقط بدبختی داره دلم برای خودش سوخت که مجبور شدم سقط کنم ولی عاشق بچه بودم هنوز هم چقدر به فکرشم براش گریه میکنم