یک شبی با زندهها غمخوار باش
ورنه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود
تا زمانی زندها
یک شبی با زندهها غمخوار باش
ورنه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود
تا زمانی زندهایم از هم همه بیگانهایم
در عزاها روی همدیگر ببوسیدن چه سود
گر توانی زندهای را یک دمی تو شاد کن
در عزا عطر و گلاب ناب پاشیدن چه سود
از برای سالمندان یک گل خوشبو ببر
تاج گلها در کنار همدیگر چیدن چه سود
گر نپرسی حال او تا زنده است
گریه و زاری و نالیدن برای او چه سود
سالها عید آمد و رفت و نکردی یاد من
جای خالی مرا در خانهام دیدن چه سود
گر نکـردی یاد من تــا زنـدهام
سنگ مرمر روی قبر من تو را چیدن چه سود
گر نپرسی حال و احوال همه فامیل خود
بعد مرگش اشک باریدن و کاهیدن چه سود
بهر دور افکندن کینه، تو حرکت کن کنون
فصل صلح و جشن و آیین است، جنگیدن چه سود
حق همدیگر به جا آریم و با هم به شویم
نرم و نیکو گفتگو سازیم، غریدن چه سود