من وقتی نوجوان بودم داداش منو میزد منم میزدمش ناخنام همیشه بلند بود قشنگ مثل گربه چنگش میزدم و با دندونام چنان گازش میگرفتم که هفته ها جاش بمونه نتیجه اینکه تعداد دعوا کردنش با من خیلی کمتر شد بطوری که دیگه با من دعوا و کتک کاری نمیکرد اما بدبخت خواهر کوچیکم کتک خورش ملس بود مظلوم انقدر کتک میخورد که من میرفتم دفاع
زندگی زیباست ای زیبا پسند زنده اندیشان به زیبایی رسند آنقدر زیباست این بی بازگشت کز برایش می توان از جان گذشت