سلام مامانا ، خانوما، همسرا و همه ی خوانندههای نی نی سایت گرامی
می خام یه چیزی تعریف کنم ازتون خواهش می کنم اگه مورد یدور و برتون هست حتما کمکش کنین
منتظریم
بفرما
چند وقت پیشا بود یعنی حدودا یک ماه و نیم پیش مادر همسری خونه ما اومده بود و کلی ناراحت بود . همسرم گفت چی شده مادر جرا ناراحتی؟ مادرش گفت اخه صدای پسر سه ساله همسایه خواب و امون رو ازمون گرفته
با خودم گفتم حتما مریضه یا چون هوا گرمه بی خوابه و بی قراره
رو به همسرم کردم و گفتم چرا؟ علتش چیه چرا دکتر نمی برنش طفلی رو...مادرشوهرم هیچی نگفت....
من را لایک کنید
چه اسم زیبایی داری😊😊😊😊
بعد از یه مدت گفت فردا چهلمشه ما هم دعوتنیم اصلا دلم نمی خادبرم... گفتم چی شده حاج خانوم؟
گریه اش گرفت و گفت هیچی ...خدا از من بگذره ..
گفت زن همسایه مون که تازه 37 سالش بوده و سه تا بجه داشته یه دختر 8 ساله یکی 6 ساله و یه پسر 3 ساله
خب؟
تیکه تیکه نگوووو😒😒
اومده پیش من و گفته من به فکر خ ود کش ی هستم خیلی حالم بده مدام احساس تنهایی می کنم حالم خیلی بده ... (شوهرش بنده خدا خیلی مرد خوبیه همه دکترای مشهد و تهران رو زیر پا میزارن که خانومه خوب بشه اما اثری نی کنه.. سه سال پیش افسردگی بعد زایمان میگیره و هنوز هم ادامه داشته .. تا دکتر دستور بستری تو تیمارستان رو بهش می ده و این خانومه اصلا دوس نداشته بره و شوهرشم قبول می کنه که نره ) بیچاره شوهرش همه امکاناات رفاهی و اسایش خانومه رو مهیا می کنه .
تو ی پست بگو عزیزم
مادر شوهرم میگفت یه هفته قبلش اومده خونه مادرش و گفته من دارم می رم دیگه بچه هامو به شما سپردم و کلی طلاهاشو به مادرش وصیت مکنه که بین دخترا و پسرش تقسیم کنه مادرش می خنده و می گه باشه . حتی اومده به مادر شوهرم گفته خداحافظ اگه بدی ازم دید حلالم کنینمیره خونه مادرشوهرش و میگه ببین مادر پسرمو تو باید بزرگ کنی و کلی وصیت دیگه.. صبح که شوهرش می خاد بره سر کار باهاش روبوسی می کنه و میگه خدا حافظ عزیزم من دارم خودکشی می کنم و شوهرش می گه تو سه سال این حرف و می زنی و با خنده و شوخی می ره سرکار
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
