منم اینطوریم با مامانم تفاهم ندارم همیشه باهاش بحث میکنم خیلی ناراحتم اما نمیشه نمیدونم چرا؟
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/
کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/
کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/
کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...
حسنا بحث خوبی کردن و بدی کردن نیست اختلاف نظر داریم سر بعضی مساعل
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/
کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/
کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...
گلهای زندگی منم ز میزنم قهر ک نمیکنم ولی کلا اختلاف نظر داریم دیگه
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/
کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...