2733
2734
دیونه شدم میدونم من اصلا ادم حسودی نبودم مخصوصا به خواهرم میمیرم براش ولی الان همش میگم اخه من با اون چه فرقی دارم
خدایا کمکمون کن مامان و بابای خوبی باشیم نه فقط مامان وبابای خالی...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

چی بگم من میرم بعد میام میخونم راهی بود بگید واسه منم
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/ کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...
خب حالا که اینجوری نیست چه کاری از تو ساختس ؟ بهش فکر کنی بیشتر اذیت میشی . هر کی یه مشکلی داره دیگه . مشکل ما هم بی مهری مادرامونه . البته شایدم ما حساسیم
اَللّــــــهُمَّ صَــلِّ عَلــــى مُحَــــــــمَّدٍ و َآلِ مُحَــــــمَّدٍ و عجل فرجهم http://sanmoro.shopfa.com/
نرگس این وعده رو بهش نده . چون برای من که بدتر شد . اصلا اونجور که شنیده بودم و دیده بودم مادرم بهم کمک نکرد
اَللّــــــهُمَّ صَــلِّ عَلــــى مُحَــــــــمَّدٍ و َآلِ مُحَــــــمَّدٍ و عجل فرجهم http://sanmoro.shopfa.com/
مادر شوهرم هفته ای دو سه روز میره به دخترش سر میزنه بابای من خیلی مهربونه کارشم یطوریه که خونست بیشتر وقتا ماشین هم که زیر پاشون اگه بخوان میتونن بیان شاید من با شوهرم مشکل داشته باشم اصلا نباید کسی بم یه سر بزنه 3 ساله ازدواج کردم تا دعوت نکنم نمیان
خدایا کمکمون کن مامان و بابای خوبی باشیم نه فقط مامان وبابای خالی...
اره مهدا راست میگی با خودم میگم همین که دارمش واسم بسته خداو شکر دعا کنید زودتر خوب شم گریم بند نمییاد جلو شوهرم کم آوردم میندازم تقصیر اون میگم چون خونمون دوره از بابم اینا کسی نمییاد.ولی چرت میگم چون خونه خواهرم دورتر از ماست
خدایا کمکمون کن مامان و بابای خوبی باشیم نه فقط مامان وبابای خالی...
من تو ماه 6 بارداری اسباب کشی کردم رفتم نزدیک مادرم اینا . ولی انقد پیش شوهرم ضایع شدم که نگو مخصوصا اینکه باید از 6 ماهگی پسرم می رفتم دانشگاه با هزار امید رفتم نزدیکشون . چون به خواهر بزرگم همش می گفتن تو بچه بیار ما کمکت می کنیم منم فکر می کردم به منم کمک می کنن خخخخخخخخخخخ
اَللّــــــهُمَّ صَــلِّ عَلــــى مُحَــــــــمَّدٍ و َآلِ مُحَــــــمَّدٍ و عجل فرجهم http://sanmoro.shopfa.com/
همین راه که اینجا در موردش حرف بزنی فک کنم کمکت کنه چون خودم اینجوریم
اَللّــــــهُمَّ صَــلِّ عَلــــى مُحَــــــــمَّدٍ و َآلِ مُحَــــــمَّدٍ و عجل فرجهم http://sanmoro.shopfa.com/
چه جالب بابای من تا 5ماهگی پسر خواهرم پوشکشو خودش عوض میکرد !!تو بارداریش هم خرید خونه و حتی کارای خونشو بابا مامانم میکردن !!اگه هم نمیرفتن غذا درست میکردن میبردن براش !!خودم هم که هفته یبار میرفتم خونش از صبح تا شب پیشش بودم !!9 ماه همین طوری بود منم هی به شوهرم پز میدادم ما خوانواده وابسته ای هستیم!!سر خودم بد جوری ضایع شدم
خدایا کمکمون کن مامان و بابای خوبی باشیم نه فقط مامان وبابای خالی...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687