وقتی شوهرش فوت کرد دوهفته بعد رفتم توی پیج اینستاش که بچه ها داده بودن در خاست دادم . قبول کرده بود ...
واقعا؟!
اگه دروغ ميگفت چرا پيجشو داده بود
شايد باز دوباره همون شب ياد خاطراتش افتاده بود
چه ميدونم والله
ای خدای تنهاییِ من، چه بسا هر گره ای که در کار من میاندازی، همچون گرههای قالی باشد که با آنها برای سرنوشتم، نقشی زیبا بیافرینی. هرچه مرمر ساییدهتر شود، مجسمه زیباتر میشود.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.