ماال من مال وقتیه که
تو عروسی خواهر همسرم که هنوز نسبتی نداشتیم
با همسرم دعوام شد.
اومد رد بشه ناخواسته تنه زد منم با مغز پرت شدم وسط سالن، خیلی عصبانی شدم دادزدم مگه کوری؟
نگام کرد دودستاشو برد بالا گفت معذرت می خوام
گفتم که چی بشه
کم مونده بود سرم بخوره به میز لباسام کثیف شد
گفت عذرخواهی کردم ندیدمت
دوبار جیغ زدم الکی علیه السلام بازی درنیار سرتو بگیر بالا....
یهو داد زد واسه چی هی صداتو میبری بالا
گفتم معذرت می خوام دفعه آخرت باشه جیغ میزنیا
منم بغض کردم مامانش اومد جدامون کرد....
باقیشم طولانیه بخوام بگم
اما اون شبو خیلی دوست دارم